تقابل در درون حکومت
رزاق مأمون
به تاریخ بیست وشش ثور، دکتراسپنتا درمحضرمجلس نمایندگان گفت:
با آمریکا پیمان می بندیم، با همسایه ها مشورت نمی کنیم.
قبل ازین،" یوسف رضا گیلانی با ایجاد پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان مخالفت کرده و افغانستان را به ایجاد پیمان های مشابه با کشورهای همسایه تشویق کرده بود. ایران نیز به تاریخ دوم ثور 1390 با ایجاد پایگاه های دائم آمریکا در افغانستان "مخالفت" خود را اعلام داشته بود. قضیه را ازین زاویه بهتر می توان دید که اگرپای معامله ای از سوی امریکا به میان کشیده شود، از مخالفت ایران وپاکستان کاسته خواهد شد. قانون وقاعده بازی دردنیای امروز به ویژه درافغانستان همیشه چنین بوده است. دراواخرسال های هشتاد میلادی، پاکستان برسقوط حتمی دولت دکترنجیب پای می فشرد؛ اما ایران دربدل یک رشته تعهدات پنهانی با دولت نجیب، سعی درحفظ رژیم داشت.
اشاره این مقاله به نکتۀ نسبتاً تازۀ اظهارات دکترسپنتا است که درظاهرامر، نوعی اتمام حجت برتردید ها وچنگ اندازی های ایران وپاکستان گذاشته؛ علاوتاً فراموش شده است که این فتوا باید به نمایندگی از حکومتی صادر شود که از یک دست اداره شود ودست کم، با ایالات متحده امریکا به حیث شریک مطمئن وارد معامله باشد که چنین نیست. امریکا رفتاری را درپیش گرفته است که حکومت کرزی را دریک آزمون قرارداده است. سردرگمی حاصل این آزمون است. مثلاً جاوید لودین معاون وزیرخارجه اوابل ماه جاری گفت: "ما به آن ها( ایران) تعهد کردیم که هیچ گونه توافقی (با آمریکا) صورت نخواهد گرفت که به ضرر همسایه های ما باشد."
بین این"تعهد" آقای لودین و"تعهد" آقای سپنتا جزو این که تصویر واقعی حکومت دست ازپاگم کرده را به عریان بتوان دید، چه گونه می توان توازن برقرارکرد؟
آقای لودین می گوید: افغانستان با همسایه های خود مشورت می کند، درحالی که دکترسپنتا عکس آن را می گوید. آقای لودین توضیح نداده است که پاکستان وایران درکدام موارد از حکومت افغانستان"مشورت" خواسته اند که شما خود را مکلف به این کار می دانید؟ ازین جا می توان نتیجه گرفت که سیاست خارجی حکومت درتعریف"منافع ملی" تا چه حدی مغشوش است و حفظ قدرت نسبت به ارزشی که حفظ افغانستان دارد، چقدر درنظرآقایان مرجح است. اگرنیک بنگریم، خیلی بعید است قدرت به این شیوه برای تیم حاکم صرفه ای داشته باشد.
گذشته ازین، امریکا از تعهدات صریح ورسمی درحمایت ازنظام سازی درافغانستان سخن نمی گوید تا گوشه ای از اهمیت "پیمان استراتیژیک" بین افغانستان وامریکا قابل تشخیص باشد.
سهل نیست که اسپنتا با این اظهارات( علی رغم آن که رئیس شورای امنیت ملی است) در جلب حمایت بدنه های از هم گسیخته دولت وحکومت که به طورعریان به نفع پاکستان و ایران فعال اند؛ موفق باشد. اگرایشان بیش ازین برنظریه خویش تاکید کند، درنهایت چیزی پیش می آید نظیرآن چه برسرعبدالملک خان عبدالرحیم زی دردوران صدارت سردارداود خان پیش آمد. ( حدود بیش ازپنجاه سال پیش) با این تفاوت که ملک خان عبدالرحیم زی فردی بود، خارج از حیطۀ "خاندان شاهی"، مسلط درامور اقتصاد، جسورو فوق العاده با ایمان که پروای داود خان یک دنده و عضوخاندان سلطنتی را هم نداشت و قصد داشت مافیای اقتصادی را که شخص داود خان درآن شریک بود، متلاشی کند و عاقبت الامر، رنج بیست وپنج سال زندان به جان خرید ویک دم ازایمانش برای کوتاه کردن دست اعضای خاندان شاهی از حساب پول ملت، انصراف نجست. حال روشن نیست که درین برهه زندگی، سطح وعمق تعهد سپنتا درپیگیری نظراتش چقدر است اما هرچه هست، ملک خان ثانی نخواهد بود ودرحکومتی که از رئیس جمهورتا معاونانش، قدرت اصلی اصلی اقتصادی وگروه های فشار دردست "برادران" آن ها قراردارد. از نظرنگاه حاکم، اوعضواصلی هیچ یک ازین گروه بندی ها نیست. وی به غیر از وزیردفاع و هدایت امین ارسلا و برخی مقامات کمترفعال، درهدایت کردن موتور جدید نظریه های خویش کاملاً تنهاست و ممکن است از سوی گروه های فشار وابسته به ایران و پاکستان که خود را مستحق داشتن"حق وتو" درمسأله پیمان بستن ویا عدم پیمان بندی افغانستان با امریکا می دانند، درحاشیه رانده شود.
دکترسپنتا درحکومت، موقعیت دشوار و دارای تأثیراندک براراده رئیس جمهور و معاونانش دارد؛ حتی معاونان رئیس جمهوراز حضوروی ( درنقش سایۀ کرزی) چندان خوشحال نیستندواگر منازعه خاموش بی اعتمادی شایع میان رئیس جمهور ومعاونانش به حکم جبرایام علنی شود، نخستین کسی که ضربه اول را را خواهد خورد، دکترسپنتا خواهد بود. چون تنها اوست که هیچ حمله ای را نمی تواند به لحاظ عملی تلافی کند. او سعی می کنددرنقش رحیم مشایی( دستیارنظریه پرداز دکتراحمدی نژاد رئیس جمهور ایران) ظاهر شود و برتصامیم رئیس جمهور، لنگرووزنه ای تعیین کننده داشته باشد. ولی این طورنیست. هواداران ایران وپاکستان درچهارچوب ارگ، سپنتا را که ازمنظرداشتن سابقه جهادی و اسلام گرایی نیز دستش خالیست، درحاشیه خواهند راند. .
آقای اسپنتا به اعضای مجلس گفت: "می خواهم تاکید کنم تا زمانی که مدیریت گفتگوها را من برعهده داشته باشم، هیچ حق وتویی به هیچ یک از کشور های همسایه داده نخواهد شد. پرسش همین است که آیا سپنتا "مدیریت گفت وگو" را درتصمیم گیری ها به خاطرامضای پیمان استراتیژیک با امریکا برعهده دارد؟ جواب به این سوال منفی است. اگر"مدیریت" چنین مأموریت ها برعهده سپنتا باشد، پس آن همه "محموله های پول ایرانی" با وجود تورم و بحران اقتصادی وحشت ناک درایران ( به دنبال اجرایی شدن حذف یارانه ها)برای هیچ وپوچ درخزانۀ "دستیاران" مقامات وخود مقامات سرازیرمی شود؟
او خود بدین وسیله افاده داده است که "مدیریت گفت وگو" ها را کسی برای او واگذار نخواهد کرد. اضافه شود که پاکستان وزنه سنگینی درارگان های امنیتی ودولتی دارد و تا سطح وزرا ومشاوران نزدیک به رئیس جمهور و ترکیب مجلس نمایندگان آنتن های اطلاعاتی دارد؛ چه گونه قانع خواهد شد که منطقه "عمق استراتیژیک" خود درافغانستان را چنین سهل از دست بدهد. به ویژه، امضای"پیمان استراتیژیک" میان هند وافغانستان، حادثه ای بود بسیار مهم که احتمالاً پاکستان را به تلاش های خارج از قاعده برعلیه افغانستان وادار خواهد کرد.
راه دیگراین می تواند باشد که امریکا، مسئولیت حفظ توازن میان هند وپاکستان را دربحران افغانستان برعهده بگیرد واین قضیه رسماً درسند پیمان استراتیژیک قید گردد. درهمین راستا، رژیم ایران نیز با آن که با چالش های تاریخی رو به رو است؛ درارتباط به حضور دایمی امریکا درافغانستان از"شرط وشروطی" سخن رانده است که هنوز جزئیاتش فاش نشده است. معلوم است که اشاره به "شرط وشروط" ها مخالفت یک تنه با حضور امریکا تعریف نمی شود؛ بلکه ازطرح این گونه "شرط وشروط" بوی یک معامله پس پرده به مشام می رسد که ممکن است امریکا درموقعیتی قرار بگیرد که به معامله با ایران و پاکستان راضی شود.
ازین که بگذریم، آیا امریکا حاضراست به نفع افغانستان دست ودل بازی کندو با تمام ظرفیت خویش، درساختن یک نظام قوی درکشور یاری رساند؟ دراصل اهداف امریکا درافغانستان درورطه ازابهام و سردرگمی غرقه بوده است. پاکستان دارایی دم دستی وارزان امریکا در سناریوی تغییر منطقه به شمار می رود. جسارت پاکستان درمخالفت با حضور استراتیژیک امریکا درافغانستان بیشتر یک بازی فریب کارانه است تا سیاست اصلی آن کشور. این مسأله (مخالفت ظاهری) جزو سناریوی از قبل تدوین شده است. پاکستان مایل است درازای دادن سکان هدایت کشتی نا آرام افغانستان به آن کشور، ازهرنوع حضور امریکا در منطقه حمایت کند.
افغانستان برای امریکا همیشه یک میدان معامله است. معامله قربانی های جهاد با پاکستان یکی از مثال های تراژیکی است که از خاطره هیچ کسی زدوده نخواهد شد. همین معامله، آخرین توانایی های افغانستان برای روی پا ایستادن دو باره را منهدم کردو کشور را به یاری عربستان وپاکستان وایران وروسیه، به برهوت قرن مبدل کرد.
حالا نیز نشانه های قابل دید است که پاکستان دربحث افغانستان، به سحاری ذهن امریکاییان توفیق یافته است. امریکایی ها دنبال لقمه های کلانتر اند و تراست های تولید اسلحه و نفت خواران جهانی، به افغانستان به عنوان مکانی می نگرند که اگر نیاز افتد، یک مدتی پای فیل جنگ درآن گذاشته شود و سپس به سوی اقالیم وسوسه آفرین نفت و گاز دور بخورند.
· گشایش احتمالی حوزه ایران با آن همه اهمیت وثروتش به روی نیروهای جهانی، اهمیت افغانستان را مانند گذشته تا سرحدیک "پسکوچۀ" فرورفته درتوحش ومحل دست اندازی های پاکستان پائین خواهد آورد. چنان که بعدازخروج نیروهای شوروی سابق، پردۀ غمبارچنین درامه های اعلام ناشده را شاهد بوده ایم و هنوز هم نسل های تولد ناشده درجامعه ما، مکلف به پرداخت تاوان آن همه جفاهای استراتیژیک اند.
حالا نیز این پرسش اضطراب انگیزمطرح است:
امریکا این بارنیز افغانستان را با پاکستان، طالبان وایران معامله نخواهدکرد؟ بقای افغانستان چه خواهد شد؟