احمد عمران- روزنامۀ ماندگار
رییسجمهور کرزی عملاً مخالفت خود را با گشایش دفتر طالبان در قطر اعلام کرد و روند گفتگوهای طالبان و امریکاییها را نادرست خواند. آقای کرزی گفت که طالبان میتوانند برای خود دفتری باز کنند، اما نه در دوحه بلکه در عربستان سعودی و یا ترکیه.
اما مقامهای شورای عالی صلح که حالا معلوم نیست چه محلی از اعراب در تعاملات سیاسی کشور دارند، از بازشدن دفتر طالبان در قطر حمایت میکنند.
آیا این، به معنای چرخش در سیاستهای رییسجمهور کرزی است که به نیابت از او، از زبان مقامهای شورای عالی صلح شنیده میشود و یا اصلاً هچگونه مخالفت بنيادی با بازشدن دفتر طالبان در قطر وجود نداشته و تمام این مخالفتها، نمایشی بیش نبوده است.
بسیاری از آگاهان سیاسی در کشور باور دارند که میان دیدگاههای آقای کرزی و امریکاییها در مورد روند گفتگو با طالبان، هیچ مخالفتی وجود ندارد و این دو، دو روی یک سکهاند؛ آنچه را که امریکاییها میگویند، به نحوی کرزی آن را حمایت و عملی میکند
و گاهی عکس این واقعه اتفاق میافتد و چیزی را که کرزی میگوید، امریکاییها عملی میکنند. اصلِ مهم این جاست که در مورد روند صلح و گفتگو با طالبان، هم کشورهای غربی و هم دولت افغانستان دچار توهم و خیالبافی شده اند. گاهی رییسجمهور کرزی میخواهد نشان دهد که او سکاندار گفتگو با طالبان است،
ولی پس از آن امریکاییها وارد میدان میشوند و به صراحت لهجه اعلام میکنند که جنگ آنان علیه طالبان نیست. این دیدگاههای به ظاهر متناقض ولی در محتوا هماهنگ، بیانگر این است که هیچ یک از طرفها موضع مشخص و دقیقي در مورد آنچه که در افغانستان میگذرد، ندارند.
گفتگو و صلح دیگر در افغانستان به یک امر میانتهی تبدیل شده که طرفهای درگیر از آن به نفع خود بهرهبرداری سیاسی میکنند. وقتی روند صلح به یک مسالة سیاسی تبدیل شود، ماحصل آن جنگ و نبود مکانیزم عملیِ تحقق ثبات و امنیت در منطقه خواهد بود؛
چیزی که همین حالا به وضاحت میتوان رایحة آن را استشمام کرد. اما مسالة اصلی این است که چرا در مورد روند گفتگوها، این همه تناقضگویی و سراسیمگی وجود دارد و نكتة جالب اينكه امریکاییها نيز با باز شدن دفتر طالبان در عربستان سعودی موافق اند، ولی هنوز این گروه در مورد این گزینه ابراز آمادگی نکرده است.
طالبان خلاف آنچه که امریکاییها و مقامهای افغان فکر میکنند، تلاش دارند که حداکثر استفاده را از موضوع صلح و گفتگوها ببرند. پس از شهادت استاد ربانی که با درایتي خاص این روند را مدیریت میکرد، حالا روند گفتگوها به یک نمایش مبتذل سیاسی میان مقامهای افغان و جامعة جهانی تبدیل شده و متأسفانه از این فضا بیشتر آنانی سود میبرند که در جناح مخالف عمل میکنند.
استاد ربانی شهید در زمان حیات خود این حساسیتها را به شدت درک میکرد و میدانست که هر گونه کرنش و نشان دادن موضع ضعف، نه تنها به روند صلح کمک نمیکند بلکه دشمنان صلح را در مبارزهطلبیشان جسورتر میسازد.
این مسأله را میتوان به روشنی در حال حاضر در سیاستهای دولتمردان کشور و از جمله رییسجمهوری و شورای عالی صلح مشاهده کرد.
شورای عالی صلح که تا دیروز کاملاً در برابر حوادث و تحولات جاری کشور منگ شده بود، حالا سر از لاک خود بیرون کرده و از بازشدن دفتر طالبان در قطر حمایت کرده است؛ دفتری که میتواند عملاً منجر به رسمیت شناختن این گروه و ایجاد بستر مانوردهی برای آن شود.
استاد ربانی شهید این مسایل را نه تنها میدانست، بلکه به خوبی آگاه بود که روند صلح باید از مجرای قانونی و در تفاهم با مردم افغانستان صورت پذیرد؛ چیزی که در حال حاضر مورد توجه دولتمردان کشور قرار ندارد.
آقای کرزی از روند گفتگوها میخواهد بهرهبرداری سیاسی کند و این مسأله را به یک روند شخصی برای خود و گروه بر سراقتدار تبديل کند. از سوي دیگر، امریکاییها هم نفع خود را از این مسأله میبرند و امضای پیمان استراتژیک با افغانستان را موکول به روند گفتگوهای صلح کرده اند. و این بازی در کشور در حالی انجام میشود که این جناحها خواسته يا ناخواسته، به طالبان هویت سیاسی میبخشند.
باز شدن دفتر طالبان در هر کجای جهان که باشد، به معنای این است که این گروه هیچ رابطهيی با دهشتافکنی ندارد و آنچه که در مورد این گروه ظرف یک دهة گذشته صورت گرفته، چیزی نبوده به جز جفای آشکار در حق یک جریان برحق سیاسی در افغانستان.
دولت افغانستان مدعی است که دفتر طالبان در حد تسهیلکنندة روند گفتگوها عمل خواهد کرد. حال آنکه هیچ منطقی برای این استدلال وجود ندارد؛ زیرا به محض باز شدن دفتر طالبان، این گروه حق دارد با خبرنگاران و مقامهای دیپلماتیک به صورت علنی و باز گفتگو کند و از یک محل مطمین به نشر اعلامیهها و نامههای سیاسی خود بپردازد.
اینجاست که بنبست این طرح خود را آشکار میکند و نشان میدهد که حامیان آن، سیاستی به جز هویت بخشیدن به طالبان را در سر نمیپرورانند.