روزنامه ماندگار
نشانههايي در حال بروز اند كه روشن ميسازند، چهرهي كشوري به نام افغانستان در سالهاي آينده، قابل تصور نيست. به اين معنا كه تصوير روشني از فضاي سياسي و اجتماعي اين كشور به چشم نميآيد. تنها چهرهي كدر و تاريكي از يك جغرافياي بحران زده كه هيچ طرح اوليهي آن در ذهن كسي تصور نميشود.
شايد ناكاميهاي پيهم تيم بر سر اقتدار در ده سال گذشته، گردانندهگان كاخهاي سپيد و سرخ و سياه را بر آن كرده است كه ديگر، ادارهي اين كشور را به كساني بسپارند كه تا به حال در آن سوي آبها، در جزيرهيي دور، با لباسهاي نارنجي رنگشان، آب و هواي خنكي را تنفس ميكردند.
شايد گردانندهگان قضاياي افغانستان قياس كرده اند كه براي پيش برد خط استراتژيك در منطقه، نياز ندارند اين همه مصارف و زحماتي را كه در اين ده سال متحمل شده اند، شوند؛ بنابر همين، مصمم شده اند تا به عوض تيم كرزي، كابينهي گوانتانامو را بسازند.
موارد زير نشاندهندهي فضاي نوميدكنندهييست كه قرار بر سرنوشت اين مردم حاكم شود. نخست، ايجاد دفتر سياسي طالبان در قطر و پر و بال گرفتن گفتگوهاي صلح با طالبان كه با پادرمياني ايالات متحده و كتلستي، چون شيخهاي عرب، واكنش رهبر طالبان را را نسبت به اين گفتگوها و ايجاد دفتر سياسي برنيانگيخت و به راستي او را آماده ساخت، تا به اين دفتر فكر كند.
دوم، امتيازدهيهاي بيملاحظهي ايالات متحدهي امريكا، نظير آزادي آن عده از زندانيان طالب است كه ظاهراً براي جلب نظر اين گروه از زندان گوانتانامو آزاد گردند.
سوم، آمدن هيأت حزب اسلامي حكمتيار به كابل براي مذاكرات صلح، چون آنها نيز احساس كرده اند كه ميتوانند در نظام آينده جاي و مكاني براي خود دست و پا كنند.
چهارم، سر جنباندن آقاي كرزي و تيمش كه هيچ واكنش خاصي نسبت به اين وضعيت نشان نداده اند و برعكس خواستار هيچ وضاحتي، از كساني كه پروسهي كابينهي گوانتانامو را راه انداخته اند، نشده اند.
پنجم، خاموشي كساني كه سالهاست خود را ميراث دار جهاد و مقاومت ميخوانند و از اين راه به نام و نشاني هم رسيده اند. اينها كساني اند كه در حال حاضر جريان را چونان ناظراني تنها تماشا ميكنند و فكر ميكنند كه هيچ رسالتي در برابر اين وضعيت ندارند و فقط منتظر اند كه ببينند، پايان كار چه ميشود.
تمام اين موارد، در واقع مجموعهيي از نشانههايي را ميسازند كه خود اين گمان را تقويت ميكند؛ وضعيت كم كم در حال چرخيدن است و جامعهي جهاني و ايالات متحدهي امريكا ميخواهند، يك بيني خميري تا سال 2014 ميلادي در افغانستان براي خودشان بسازند تا از شر اعتراض شهروندانشان در امان بمانند.
اينكه ملاعمر در اين اواخر به طالبان پاكستاني و افغانستاني گفته است كه سربازان اردوي پاكستان را نكشيد، به برادران مجاهد خود در جنگ با نيروهاي خارجي در افغانستان ملحق شويد، نشان ميدهد كه اين برنامه پاكستان است كه در پي امتيازگيريهاي بيشتري هستند و با اين گونه بسيج كردنها ميخواهند، امتياز بيشتري را از ايالات متحده كسب كنند.
از سوي ديگر، ايالات متحده به خواستههايش در افغانستان، همانا داشتن پايگاههاي نظاميست كه رسيده است و گفته ميشود كه گروههاي تندرو طالب نيز در برابر امتيازهايي، براي ايالات متحده در اين خصوص چراغ سبز نشان داده اند كه خيلي قابل تأمل است.
تنها چيزي كه در اين ميانه در حاشيه مانده و در گذشته هم در حاشيه مانده بود، مردم است. مردميكه زجر اين همه معاملهها و محاسبه هاي سياسي را ميكشند.
همين اكنون نوميدي در ميان مردم ديده ميشود. نشانههايي كه در بالا بر شمرده شدند، هر روز از سوي رسانهها تبليغ ميشوند و اين را مردم ميدانند كه اين برنامه را ايالات متحده، محقق خواهد ساخت.