سرمقالۀ روزنامۀ هشت صبح
رییس جمهور کرزی، در ادامهی سفرهایش برای امضای پیمانهای استراتژیک با قدرتهای بزرگ، به بریتانیا رسید. پیش از رسیدن به بریتانیا، با توقفهایی در ایتالیا و فرانسه، در پای پیمانهایی با این کشورها برای همکاریهای مستمر و رابطههای درازمدت، امضا گذاشت و سپس پیمان مشابهی را با بریتانیا امضا کرد.
پیامدهای امضای این پیمانها، از لحاظ معنوی و مادی، برای افغانستان و مردمش دارای اهمیت است. ادامهی همکاریهای جهانی با افغانستان، بهویژه همکاری قدرتهای بزرگ، این اطمینان را به مردم افغانستان میدهد که دنیا در صدد تامین رابطههای درازمدت با این کشور در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. تعهدات نظامی نیز در چارچوب این پیمانها به صورت کمرنگی برای تقویت نظام افغانستان دیده میشود.
این پیمانها، به افغانستان فرصت میدهد تا با یک برخورد متناسب به حال و دوجانبه با کشورهای مقتدر دنیا، وارد روابط جدید شود و تضمینی را برای مردم افغانستان بهمنظور ادامهی همکاریهای جهانی به این کشور فراهم آورد. حال، متعارفترین نفعی که افغانستان میتواند از امضای این پیمانها ببرد، این است که مردم این سرزمین که همیشه در سایهی جنگ و ناامنی به سر بردهاند، این احساس را بهدست بیاورند که دیگر مورد بیتوجهی جهانیان قرار نمیگیرند و دوباره با سایههای جنگهای بزرگتر و بیشتری واقع نمیشوند.
با شکل گرفتن و تقویت یافتن بحث انتقال مسوولیتها به نیروهای نظامی و ملکی افغان و با توجه به تجربههای گذشتهی این کشور مبنی بر فراموش شدنش از سوی قدرتهای بزرگ و مطرح جهان، این نگرانی وجود دارد که افغانستان چگونه میتواند پس از عملی شدن روند در اذهان جامعهی جهانی به عنوان یک کشور همکار باقی بماند و به فراموشی سپرده نشود. چنین پیمانها میتواند این اطمینان را به مردم باز گرداند که افغانستان از محراق توجه جهانیان، حتا پس از سال 2014، بیرون نخواهد ماند.
همسایگان افغانستان که به صورت پیدا و پنهان نگرانیهایشان را از ادامهی همکاریهای استراتژیک میان افغانستان و کشورهای مقتدر دنیا ابراز کردهاند، باید به خاطر داشته باشند که با توجه به ماهیت این پیمانها – که بیشتر تعهدات در زمینههای غیرنظامی را در بر میگیرند – افغانستان به پایگاهی بر ضد هیچ کشور همسایهاش مبدل نخواهد شد، بل این همکاریها که در چارچوب این پیمانها تضمین میشوند، میتوانند زمینهی نفعبرداری مشروع را برای کشورهای همسایه نیز هموار سازند، چون یک افغانستان با امن، به معنای یک منطقه با امن خواهد بود. امنیت اقتصادی و اجتماعی که افغانها به آن نیازمنداند، میتواند زمینه را برای رابطههای گستردهتر مردم و دولت افغانستان با کشورهای همسایه هموارتر سازد و چنین امنیت ذهنی و روانی، بدون این که افغانستان وارد پیمانهای استراتیژیک درازمدت با کشورهای قدرتمند جهان شود، برای مردم افغانستان میسر نخواهد شد.
همانگونه که ایجاد احساس امنیت در میان مردم زمینهساز ایجاد امنیت واقعی است، دولت افغانستان با بهامضا رساندن چنین پیمانها، این احساس را برای مردم باز میگرداند و زمینه را برای همکاریهای طولانیتر در زمینهی تجهیز نیروهای ملکی افغان برای حکومتداری خوب در این کشور میسر میسازد. زمانی که مردم نگرانیشان را برای آیندهی صلحآمیز این کشور از دست بدهند، افغانستان وارد مرحلهی تازهای از تحول و پیشرفت خواهد شد.
اما، این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که نبود نهادهای مقتدر و توانمند در ساختار اداری افغانستان باعث خواهد شد تا افغانستان از وجود چنین پیمانها نتواند به نفع خودش استفاده کند. پس بر دولت افغانستان است تا نهادهای شفاف و توانمند و دارای ظرفیت را در ساختار اداری این کشور ایجاد و تقویت کند تا به این وسیله، افغانستان بتواند بیشترین نفع را از چنین سفرهای زنجیرهای و امضای چنین پیمانها به دست بیاورد.