به گزارش فارس در اسلامآباد، ژنرال "شوکت قادر" افسر نظامی سابق پاکستان و نویسنده شرح زندگی رهبر القاعده و عملیات ابیتآباد، در ادامه پژوهشهای خود پیرامون واقعه ابیتآباد نوشته است:
ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان سعی کرد زوایای گوناگون عملیات ابیتآباد را بررسی کنند البته آنان این کار را با این فرضیه آغاز کردند که بالگرد "بلک هاک" قبل از عملیات مجبور به فرود اضطراری شده بنابراین داستان "نیکولاس شمیدل" درباره عملیات ابیتآباد درست باشد.
واقعیت این است که تمام داستانی که نیکولاس سر هم کرده بر اساس حدث و گمان است. بالگرد بلک هاک قادر به حمل 14 نفر است.
آی.اس.آی. موفق شد رد چرخهای بالگرد شینوک را کشف کند طبق این اطلاعات یکی از بالگردهای شینوک برای سوار کردن سربازانی که از بلک هاک سقوط کرده به جامانده بودند در شمال شرق مخفیگاه بن لادن در یک مکان باز فرود آمد.
ابتدا 4 سرباز آمریکایی وارد ساختمان شدند در حالی که 3 سرباز مشغول نگهبانی کنار درب اصلی ساختمان بودند این در حالی بود که 7 سرباز مشغول بررسی قسمت مسکونی ساختمان شدند.
سربازان بالگرد بلک هاک دوم به اطراف مخفی گاه بنلادن اعزام شدند این سربازان به زبان پشتو مسلط بودند لذا از مردم خواستند از محل عملیات دور شوند.
همسر ارشد خان عنوان میکند شوهرش توجهی به صدای بالگردها نداشت زیرا تصور میکرد بالگردهای پاکستانی باشند که در حال عبور از محل هستند اما زمانی که بالگردها بر فراز ساختمان شروع به پرواز کردند "طارق" برادر کوچکترش موضوع را به اطلاع وی رساند. ارشدخان یا همان ابو احمد الکویتی به زبان پشتو به برادرش گفت بررسی کند که آیا آمریکاییها قصد ورود به ساختمان را دارند.
الکویتی با احتیاط از اتاق خارج شد اما سلاح خود را که روی دیوار آویزان بود برنداشت. بعد از آن "مریم" صدای انفجار شنید و کمی بعد طارق بر اثر تیراندازی سربازان آمریکایی نقش بر زمین شد.
به نظر میرسد برخی از سربازان به نگهبانی کنار درب اصلی گماشته شده بودند و تعدادی از سربازان آمریکایی نیز از قسمت انتهای ساختمان وارد شده و در دالانهای تنگ این قسمت گوش به فرمان بودند.
سربازانی که داخل ساختمان بودند درب شماره 1 ساختمان که درب اصلی بود را باز کردند همزمان سربازانی که در انتهای ساختمان و در دالانهای تنگ قرار داشتند برای باز کردن درب این قسمت درب شماره 2 را با استفاده از مواد منفجره باز کردند و در حین انجام این مأموریت ارشدخان و بشری را به قتل رساندند.
سربازان به سرعت به طرف طبقه دوم به راه افتادند و ابتدا "خالد" را هدف تیراندازی قرار داده کشتند سپس بن لادن را به کام مرگ فرستادند و در نهایت "امل" را زخمی کردند. تمام این اتفاقات در چند لحظه اتفاق افتاد.
سربازان برای چند لحظه عملیات خود را متوقف کرده و به بررسی لوازم و اشیائی که در محل بود پرداختند اما همه چیز حتی کامپیوتر دست نخورده ماند.
سربازان به محض ورود با تیراندازی بی هدف خود بنلادن را هدف قرار دادند و امل بر اثر همین تیراندازی زخمی شد. سقف اتاق مورد نظر زیاد بلند نبود به همین علت قطرههای خون روی سقف پاشیده شده بود.
امل عنوان میکند خونی که روی سقف پاشیده شده بود خون بن لادن بود و بعد سربازان جسد وی را با خود کشیده و از طریق پلهها به بیرون از ساختمان انتقال دادند این موضوع از لکههای خونی که در اتاق و مسیر پلهها دیده میشود به اثبات رسیده است. بعد از پلهها دیگر لکه خونی دیده نمیشود شاید بعد از این جسد بنلادن را با ساک مخصوص حمل کرده باشند که سبب شده خونی بر زمین ریخته نشود.
اطلاعات مطرح شده ارتش و آی.اس.آی. درباره نحوه کشته شدن خالد متفاوت است اما یک موضوع قطعی میباشد و آن اینکه خالد و بنلادن هیچ مقاومتی در برابر سربازان آمریکایی نشان ندادهاند.
از خونی که در مسیر پلهها مشاهده میشود میتوان پی برد خالد سعی داشته از پلهها بالا برود که از پشت هدف قرار گرفته و گلولهها علاوه بر سر به سایر نقاط بدنش اصابت کرده است.
رد پوتینهای سربازان بین لکههای خون طوری است که ثابت میکند سربازان از بالا در مسیر پلهها پریدهاند و به محض اینکه خالد را دیدند وی را هدف قرار دادند.
برخی موارد این عملیات مشکوک به نظر میرسد به طور مثال چرا ارشدخان و برادرش از سلاح استفاده نکردند با اینکه در صورت هر نوع حادثه مشکوکی آن هم نیمه شب هردو باید مسلح میشدند.
به نظر میرسد آنان اطمینان داشتند که حتی اگر سربازان آمریکایی حمله کنند آسیبی به آنان نخواهد رسید. اسامه بنلادن سلاح ای.کی. -47 در اختیار داشتند اما مأموران آی.اس.آی. 4 سلاح کمری 9 میلیمتری و 3 نارنجک نیز از مخفیگاه بن لادن کشف کردند. یک سلاح کمری کنار رختخواب بن لادن بود و نارنجک نیز روی طاقچه اتاق وی قرار داشت اما با این وجود بنلادن و پسرش خالد سعی نکردند، دست به سلاح ببرند.
شاید بتوان درباره بنلادن گفت که وی بر اثر بیماری توان نداشت و مرگ را پذیرفته بود به همین علت واکنشی نشان نداد اما خالد به احتمال زیاد بعد از شنیدن صدای انفجار برای کمک به پدرش به طرف اتاق وی در طبقه بالا دوید با این حال خود را مسلح نکرد.
تنها اشتباه سربازان آمریکایی این بود که دری را که با ساخت دیوار به طور کامل مسدود شده بود با انفجار باز کردند و دقت نکردند پشت در دیوار است اگر این موضوع را نادیده بگیریم عملیات بی نقص بود و سربازان به خوبی از اتاق هر یک از ساکنان خانه با خبر بودند و به تمام مسیرهای مخفیگاه بن لادن آشنا بودند.
همچنین به نظر میرسد سربازان آمریکایی اطلاعات مربوط به تمام ساکنین مخفیگاه بن لادن را در اختیار داشتند این اطلاعات به اندازهای دقیق بود که سربازان اطلاع داشتند هر یک از ساکنان این منزل در کدام یک از اتاقها سکونت دارد این موضوع تعجبآور و اسرارآمیز است.
طارق از پنجره هدف قرار گرفته است و بعد از کشته شدن وی هیچ کس وارد اتاق پذیرایی نشد و سربازان آمریکایی حتی سلاحی را که روی دیوار آویزان بود با خود نبردند.
نارنجکها و سلاح کمری 9 میلیمتری نیز دست نخورده باقی ماند. شکی نیست که سربازان آمریکایی فقط مردهای خانه را کشتند عبدالله نوه بنلادن که در میان کودکان از همه بزرگتر بود و 10 سال داشت را زنده نگاه داشتند.
5 زن نیز جزو ساکنان منزل هستند که از عملیات مورد نظر جان سالم به در بردند که خیری و سهام همسران بن لادن مریم همسر طارق و 2 دختر سهام را شامل میشوند.
مریم 20 سال سن داشت در حالی که سمیه 18 ساله بود. سوأل اینجاست که آیا آمریکاییها اطمینان داشتند که هیچ کدام از این زنها قادر به استفاده از سلاح نیستند.
نمیتوان قبول کرد که سربازان آمریکایی موضوع به این مهمی را نادیده گرفته باشند یا خطر واکنش این زنها را نادیده بگیرند. با اینکه همه چیز غیر عادی به نظر میرسد اما علت اینکه سربازان آمریکایی سلاحهای مخفیگاه بن لادن را دست نخورد باقی گذاشتند این بود که اطمینان داشتند کسانی که زنده ماندهاند قادر به استفاده از سلاح نیستند. به القاعده اطمینان داده بودند که الکویتی و برادرش در عملیات ابیتآباد آسیبی نخواهند دید.
با این وجود تصمیم بر از بین بردن هر دو برادر گرفته شد.
با توجه به این اطلاعات میتوان پی برد که اسامه بن لادن به طرز مرموزی فروخته شده و فریب داده شده است.
سئوال بعدی اینکه چرا آمریکاییها سعی نکردند الکویتی و برادرش را دستگیر کنند. اگر آنان مسلح نبودند لزومی نداشت کشته شوند برای این سئوال چند پاسخ وجود دارد؛ 1- به سربازان گفته شده بود که مردهای ساکن این منزل مسلح بوده و افرادی خطرناک هستند بنابراین سربازان ابتدا به طرف افراد مورد نظر تیراندازی کرده بعد متوجه شدند که آنان مسلح نبودهاند. 2- کشتن این دو برادر جزء مأموریت بود زیرا القاعده نمیخواست آنان زنده دستگیر شوند 3- سازمان سیا نیاز به اسیرانی چون این دو برادر که مدتها غیر فعال بودند نداشت.
طبق اطلاعات بدست آمده کلیه سربازان آمریکایی بالگردی که سقوط کرده بود سالم بودند و آسیبی به آنان وارد نشده بود.
محمد بشیر که منزلش، روبروی مخفیگاه بن لادن قرار داشت به همراه برادر زادهاش مدتی به عنوان خدمتکار الکویتی که وی را با نام "پشتون بزرگ" میشناخت مشغول خدمت بود. وی عنوان میکند که بالگرد آمریکایی هنگام فرود آمدن دچار حادثه نشد بلکه زمانی که این بالگرد در حال به پرواز در آمدن بود با مشکل مواجه شد.
وی میافزاید فقط یک بالگرد آمریکایی فرود آمد که این بالگرد نیز دچار حادثه شد و سرنشینان این بالگرد در آتش سوختند و اعضای بدن آنان به اطراف پراکنده شد.
پاکستان شهادت شاهدان عینی را رد کرد و اعلام شد که اعضای هیچ یک از سربازان آمریکایی در محل یافت نشده و تمام سربازان بالگرد حادثه دیده با یک بالگرد شینوک از محل دور شدند.
محمد بشیر یکروز بعد از مصاحبه با رسانهها حرفهای خود را درباره مشاهده اعضای بدن سربازان آمریکایی پس گرفت بعد هم محمد بشیر و خانوادهاش به طور اسرار آمیزی ناپدید شدند.
برایم جای تعجب است که چرا کسی سعی نکرد موضوعاتی را که همسایه بنلادن مطرح کرده بود پیگیری کند.
من کاری به این ندارم که بشیر راست گفته بود یا دروغ اما تمام رسانههای دنیا باید صحبتهای وی را منتشر میکردند اما اوضاع کاملا برعکس پیش رفت. مصاحبه محمد بشیر که در آن از کشته شدن سربازان آمریکایی سخن به میان آورده بود فقط یک بار نشر یافت و بعد از مدتی به فراموشی سپرده شد.
من تصور میکردم بدون ملاقات دوباره با محمد بشیر نمیتوانم تحقیقات خود را درباره عملیات ابیتآباد تکمیل کنم بنابراین با کمک یک افسر بازنشسته آی.اس.آی. جستجوی خود را برای یافتن همسایه بن لادن یا یکی از اعضای خانواده وی آغاز کردیم سرانجام به این نتیجه رسیدیم که باید "شمریز" برادرزاده محمد بشیر را که مدتی برای احمد الکویتی و برادرش طارق کار میکرد پیدا کنیم.
شمیریز چند بار توسط آی.اس.آی. مورد بازجویی قرار گرفت و در اعترافات خود ماجرای کشته شدن سربازان آمریکایی را تکذیب کرد. وی افزود: از پشت بام خانه محمد بشیر نمیشد خانه بن لادن را زیر نظر گرفت زیرا سقف این خانه کوتاه و شیبدار است.
سرانجام با هزینه زیاد توانستیم برادرزاده محمد بشیر را پیدا کنیم اما نام وی شمریز نبود بلکه نامش "شبیر" بود که گفت: هرگز برای ارشدخان کار نکرده و در یک سازمان بینالمللی کار میکند.
زمانی که به وی گفتم دروغ میگوید، بر سرم فریاد کشید که معلوم شد قصد دروغ گفتن ندارد.
به قسمتی از صحبتهای محمد بشیر میتوان اعتماد کرد که بالگرد آمریکایی هنگام به پرواز درآمدن دچار حادثه شده اما بخش دیگر این صحبتها که مربوط به کشته شدن سربازان آمریکایی است همچنان مجهول باقی مانده است.
ادامه دارد...