سیس ستوده
به سران اپوزیسیون فرصت صحبت درمجالس حکومتی داده نمی شود.
در همایشهایی که حکومت ظرف دو هفتهی اخیر برگزار کرد، برای سران اپوزیسیون اجازهی سخنرانی داده نشد؛ هرچند این سران با لباسهای خوشرنگ، نکتاییهای رنگین و عطرهای گرانقیمت، در تمام این همایشها حضور داشتند. در گذشته در همایشهای حکومتی رسم بر این بود که پس از سخنرانی آقای کرزی و چهرههای نزدیک به حکومت، به سران اپوزیسیون و منتقدان حکومت هم اجازه داده میشد، تا سخن خود را بگویند.
منتقدان حکومت نیز از این تریبون که برایشان داده میشد، استفاده کرده، از آقای کرزی انتقاد میکردند. سه-چهارسال پیش در یکی از جشنهایی که به مناسبت پیروزی مجاهدان برگزا ر شده بود، به مارشال فهیم که آن زمان عضو جبههی ملی و منتقد کرزی بود، فرصت سخنرانی داده شد. مارشال در آن سخنرانی، در حضور آقای کرزی، بهشدت به حکومت حمله کرد و این نهاد را به حذف «مجاهدان» از ادارات متهم ساخت. رییسجمهور کرزی که سخنران بعدی مراسم بود، به انتقاد مارشال فهیم پاسخ داد.
آقای کرزی کوشید انتقاد مارشال فهیم را با ملایمت پاسخ بگوید. این تنها یک نمونه بود. در موارد دیگری هم دیده شده که منتقدان آقای کرزی از تریبون حکومت استفاده کرده، انتقادهای تندی را متوجه آن ساختهاند. بهنظر میرسد که حالا حکومت تصمیم گرفته در همایشهایی که به مناسبتهای گوناگون برگزار میکند، برای منتقدان و آنانیکه حالا اپوزیسیون خوانده میشوند، فرصت سخنرانی ندهد. در مراسمی که برای بزرگداشت از احمدشاه مسعود برگزار شد، نه برای داکتر عبدالله اجازهی سخنرانی داده شد، نه هم به احمدضیا مسعود؛ هرچند آنان با ظاهری بسیار آراسته در آن مراسم حضور داشتند.
این امر نشان میدهد که حکومت، سران اپوزیسیون را به مراسمی که برگزار میکند، دعوت میکند، اما برای آنان اجازهی سخنرانی و ابزار نظر نمیدهد. حکومت در مراسمهایش نقش سران اپوزیسیون را به شنوندههای خاموش، فروکاسته است. در مراسم یادبود از سالگشت ترور آقای برهانالدین ربانی، رییسجمهور پیشین نیز، حکومت برای سران اپوزسیون اجازه نداد به ایراد سخن بپردازند. همانطور که در پردههای تلویزیون دیده شد، در پایان مراسمی که برای یادبود از آقای برهانالدین ربانی برگزار شده بود، قاضی محمدامین وقاد، عضو شورای عالی صلح و از چهرههای نزدیک به رییسجمهور کرزی، پشت تریبون قرار گرفت و به صراحت از اپوزیسیون انتقاد کرد.
او از احمدضیا مسعود نام گرفت و از او بهدلیل مخالفت با تلاشهای صلح و «برادر گفتن طالبان» انتقاد کرد. این نشان میدهد که حکومت در اینگونه مراسم نه تنها برای سران اپوزیسیون اجازهی سخنرانی نمیدهد، بلکه به چهرههای نزدیک بهخود اجازه میدهد تا در آن مراسم از این سران انتقاد کنند. داکتر عبدالله رییس ایتلاف تغییر و امید در صف شرکتکنندگان همایش «صلح و وحدت ملی» دیده میشد. در این همایش سیاستمداران و شخصیتهای گوناگون داخلی و خارجی دعوت شده بودند.
رییس شورای عالی صلح، مارشال فهیم و آقای سیاف از سخنرانان اصلی و اولی این همایش بودند. همچنین به سیاستمداران و شخصیتهای خارجی دعوتشده به همایش «صلح و وحدت ملی» نیز اجازهی سخنرانی داده شد. از این میان سخنان محمود خان اچکزی، سیاستمدار پشتون پاکستانی که به زبان انگلیسی حرف میزد، بهصورت زنده از تلویزیون ملی پخش شد. اما برای داکتر عبدالله که روزگاری وزیر خارجه و رییس جرگهی امن منطقوی بود، فرصتی برای حرف زدن داده نشد. او تنها در آن مراسم حضور داشت.
این، نحوهی برخورد حکومت با سران اپوزیسیون است. اما بهنظر میرسد که سران اپوزیسیون و سیاستمدارانی که در کنار آنان حضور دارند، ظرفیت برگزاری اجتماعات بزرگ مردمی و ایراد سخنرانی در آن را ندارند. اگر چنین ظرفیتی در اپوزیسیون وجود میداشت، به یقین که سران آن خود اقدام به برگزاری مراسم گرامیداشت از شخصیتها و مناسبتهای مهم میکردند. حال که سران اپوزیسیون خود چنین ظرفیتی ندارند، به دعوتهای حکومت لبیک میگویند و در همایشهایی شرکت میکنند که به آنان اجازهی سخنرانی داده نمیشود. چرا بسیاری از سران اپوزیسیون قادر به برگزاری اجتماعات مردمی نیستند؟ این امر میتواند علتهای گوناگون داشته باشد.
یکی از علتها این است که بسیاری از سران اپوزیسیون تماس مستقیم با مردم ندارند. زندگیهای اشرافی و تجملی برخی از سران اپوزیسیون، فاصلهی مردم را از آنان بیشتر ساخته است. مردم عادی با دیدن زندگی اشرافی برخی از سران اپوزیسیون، فکر میکنند که این سران هم در روابط و مناسبات شکلدهندهی فساد مالی و اداری، دخیلاند. همچنین موضعگیریهای متضاد سران اپوزیسیون آنان را با مردم تا حدودی بیگانه ساخته است.
سران اپوزیسیون تا زمانیکه در حکومت بودند، از آقای کرزی بهعنوان زعیم ملی یاد میکردند و او را «خیرالموجودین» میخواندند، اما حالا که از حکومت کنار زده شدهاند، به تندی از آقای کرزی انتقاد میکنند. این رفتار متضاد، مردم را نسبت به موضعگیریها و لفاظیهای سران اپوزیسیون- تا حدی- بیباور ساخته است. برخی از سران اپوزیسیون در گذشته از طریق توزیع پول به برخی از آدمهای صاحبنفوذ، یک اجتماع مردمی را سازماندهی میکردند؛ یعنی سران اپوزیسیون مستقیما با مردم ارتباط قایم نمیکردند، بلکه با دادن پول به برخی از متنفذان محلی از آنان میخواستند جماعتی در جایی برای شنیدن سخنرانی آنان گرد آورند. این روش نیز رفتهرفته نفوذ مردمی برخی از سران اپوزیسیون را محدود کرد.
آدمهای بانفوذ محلی، حالا به پولهای کلان عادت کردهاند و بدون دریافت مبالغ هنگفت وجه نقد، برای سران اپوزیسیون کار نمیکنند. سیاستمدار باید اعتماد مردم را بهدست بیاورد. سیاستمدار باید به مردم بباوراند که برای حفظ منافع آنان فعالیت دارد. اما چنان بهنظر میرسد که ظرفیت جلب اعتماد مردم نیز، چیزی است که سران اپوزیسیون فاقد آناند. اینها همه نشان میدهد که طبقهی موجود سیاسی افغانستان، توان و کارایی لازم را ندارد. این امر در کنار جنگ، فساد مالی و اداری، اقتصاد ناتوان و حکومت ناکارآمد، مشکل جدی دیگر این جامعه است. بدون گسترش طبقهی متوسط و ظهور نسل جدیدی از سیاستمدارن، راهحل کوتاهمدتی برای مشکل متصور نیست.