محمدجواد سلطانی
روزنامۀ جامعه باز
یکم: پیششرطهای رییسجمهور برای امضای قراداد همکاریهای دفاعی و امنیتی، باری دیگر روابط میان افغانستان و آمریکا را دستخوش تنش کرد. حامد کرزی در دیدار با سوزان رایس، مشاور امنیت ملی امریکا امضای این قرارداد را به گزینههای زیر مشروط کرد:
- آزادی زندانیان افغان از گوانتانامو
- اقدامهای جدی برای برقراری صلح و آغاز گفتوگوها با گروه طالبان
- برگزاری انتخابات شفاف و سراسری در کشور، و
- (در جریان عملیات) توقف ورود خودسرانه در خانههای مردم.
واکنش آمریکا در برابر پیششرطهای رییسجمهور این بود که «گزینۀ صفر» را باری دیگر مطرح کنند. همانگونه که سوزان رایس گفته است: «اگر او بیدرنگ توافقنامه را امضا نکند، ایالات متحده برای خروج نیروهایش پس از سال ۲۰۱۴ برنامهریزی خواهد کرد.» پیش از برگزاری جرگۀ مشورتی نیز، جیمز دابنز، فرستادۀ ویژۀ امریکا در امور افغانستان و پاکستان، گفته بود که گزینۀ صفر به دست افغانستان است.
دوم: پیش از برگزاری جرگه، بسیاری از حدس و گمانها این بود که این جرگه با بندهایی از قرارداد همکاریهای دفاعی و امنیتی مخالفت خواهدکرد. بهصورت خاص، مادۀ سیزدهم این قرارداد که به صلاحیت قضایی در مورد جرایم نیروهای نظامیامریکا مربوط میشد، یکی از موضوعات مناقشهبرانگیز به شمار میآمد؛ اما فیصلۀ جرگۀ مشورتی، و تأکید این جرگه بر امضای این قرارداد در کوتاهترین زمان ممکن، برای همه و از آن میان رییسجمهور، غافلگیرکننده و دور از انتظار بود. اینک رییسجمهور برخلاف خواست جرگه، امضای آن را به بعد از انتخابات موکول کرده است. ورای این سرباززدن، چه رازهایی وجود دارد؟ چرا رییس جمهوری اینبار برخلاف خواست و مشورت جرگۀ مشورتی، همچنان در صدد بهتأخیرانداختن امضاست؟ علاوه بر این، قراین و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد، افکار عمومیمردم افغانستان به حضور و همکاریهای درازمدت جامعۀ جهانی، بهطور مشخص امریکا، با حکومت افغانستان است. رویدادهای اخیر نشان میدهد که ما بهنوعی تعارض منافع مواجهیم: تعارض میان منافع مردم و حکومت. در این تعارض، خواست عمومیدر یکسو و خواست رییسجمهور در سویی دیگر قرار دارد. پرسش مطرح این است که در این میان کدام خواست اولویت دارد؟ و فرجام این تعارض، منافع به سود چهکسی رقم خواهد خورد؟
سوم: در صورت اصرار دو طرف بر مواضع خود، چه روی خواهد داد؟ واقعیت این است که شرایط کنونی، گزینههای زیادی را برای ما باقی نمیگذارد. رییسجمهور و جامعۀ افغانستان در شرایطی نیست که در دام «قهرمانبازیهای کاذب» فرو افتند. افغانستان از هرنظر، نیازمند همکاریهای همهجانبه و گسترده با قدرتهای برتر جهان است و برای تأمین نیازهای خود، قدرت انتخاب چندانی نیز ندارد. در این تردیدی نیست که امریکا میتواند، هم در انتخابات، هم در فرایند صلح و مذاکراتِ سازش، نقشی تعیینکننده داشته باشد؛ اما فراموش نکنیم که انتخابات به جامعۀ ما مربوط میشود. انتخابات از هرحیث ماهیت افغانی دارد. وقتی پس از سپریشدن بیش از یکدهه، این جامعه بهتنهایی قادر به برگزاری انتخابات نیست و در زمینههای امنیتی و هزینههای انتخابات، همچنان به حمایتهای اقتصادی و نظامیامریکا و دیگر کشورها وابسته است؛ باید از خود بپرسیم که چرا بعد از اینهمه فرصتی که در اختیار داشتهایم، از برگزاری یک انتخابات هم ناتوانیم؟ مسئولیت این ناتوانی و درماندگی به عهدۀ چهکسانی است؟ و چهکسانی باید به مردم افغانستان پاسخگو باشد؟ نگونبختی انسان افغانی، تنها به انتخابات محدود نمیشود. فارغ از هرسخنی دیگر، آیا حکومت افغانستان، در غیبت جامعۀ جهانی و در نبود حضور نظامیناتو، توان ایجاد نظم و مدیریت جنگ با تروریزم را در خود میبیند؟ ایا ارتش و نیروهای امنیتی ما، آمادگی لازم برای مقابله با مداخلات بیرونی و مهار ناامنیهای روبهافزایش را دارند؟
عقلانیت سیاسی ایجاب میکند که بهدور از عواطف و منافع شخصی به این پرسشها پاسخ داده شود. ما تا اینجای کار هم فرصتهای زیادی را از دست دادهایم، هم منابع و سرمایههای اقتصادی قابل توجهی از این سرزمین و مردم به یغما رفته است. شهروندان افغانستان، بیش از این، نه توانی برای غارتشدن دارند، نه رمقی برای تحملگروههای تروریست و دهشتگرا و نه سزاوار اینهمه خواری و حقارت است. گزینۀ صفر، برای مردم و سرزمین ما، میتواند آغاز تراژدی دیگری باشد که پایان آن از همیناکنون قابل تصویر است!