زیرسقف لرزانی ایستاده ایم.
حالا هریک ازما، درگیرِ کنار آمدن با گوهر «فردیت» خود هستیم که گاه خود ما و
سازوکار این دنیا را یکجا در ترازوی نفرت اندازه می گیرد.
اشاره: نخستین بار است که یک مقالۀ اجمالی- انتقادی را به قلم علی امیری نویسنده وتحلیلگر درباره «شعلۀ جاوید» خواندم. «نخستین بار» ازبهر این می نویسم که شعله جاوید مثل حزب اسلامی، هرگزبه روش بازبینی انتقادی ازعملکرد های گذشته، شکست وریخت های شالوده شکن اما افتخارآمیز، کمترین اعتقادی ندارد. هربازنگری انتقادی را یک جبهۀ جنگ تازه علیه خود می دانند. ماهیت شناسی حزب اسلامی وشعله جاوید بی تردید به یک گفتمان عبرت آموزمی تواند تبدیل شود. مامون
سخنان میکیس تئودو راکیس در آکادمی آتن - ازعظمت علم وفلسفه تا درمانده گی لاعلاج امروز.عبرت برای آنانی که در افغانستان گاه به سرشان می زند می گویند: ما تاریخ پنج هزارساله داریم!
اشاره: نکات مطرح شده درنوشته ایمل فیضی، مرا به نکته ای درخاطرات دکترعبدالقیوم خان دپلومات دوره سلطنت انداخت که از قول سردار داوود خان درسال 1352 درخاطرات خود نوشته بود: افغانستان را یا جور می کنم، یا تکه تکه اش می کنم!- رزاق مأمون
"وجه آگاه مغز انسان با سرعتی نزدیک به 100 الی 150 مایل در ساعت می تواند مشکلات را حل کند. در حالی که ناخودآگاه مغز انسان با بالغ بر 100.000 مایل در ساعت همین کار را انجام می دهد."
آنانی که به نام اهانت به قرآن درافغانستان یا امریکا، این سو وآنسو چرانده شده و دهان شان درخیابان ها کف می کرد، حالا باید از سوراخ ها خارج شده و مقابل سفارت عربستان «مجرایی» بدهند!
داوود صلاحالدین میگوید که در ۹ مارس ۲۰۰۷ به همراه لوینسون توسط شش مامور لباس شخصی دستگیر شده و مطمئن است که اگر لوینسون زنده باشد، در اختیار جمهوری اسلامی است.
«روشنفکر» در افغانستان واژۀ خوشآیند؛ امّا بداقبالی است. بدون اینکه به معنای اصطلاحی و زمینههای تاریخیِ کاربُرد آن نگریسته شود، از افراد و آدمیّان غربدیده، کتابخوانده و اهل قلم و دانشگاهی گرفته تابرخی از ملاها و حتّا رهبران بنیادگرای جهادی، همه خودشان را روشنفکر میدانند.
جنبش اعتراض مدنی کابل به جای مقابله
مستقیم با «رهبر» ها، آنان را هوشیارانه دور بزند. به صراحت باید گفت که بزرگترین
دشمن جنبش مدنی کابل، «رهبران» هستند.
عبدالشهید «ثاقب» از معنا پژوهان برازندۀ نسل جوان کشور است که خوش می درخشد و درجماعت آزاد فکر وفرهنگ، فریاد گریست بسان «یک شاخه درسیاهی جنگل به سوی نور.»