-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

یک گام تا انتقال نسلی

نویسنده: زمری «باهر» استاد دانشگاه
برگرفته از روزنامه «جامعه باز»

از بخت نیک، در آستانۀ تجربۀ دومین دور انتخابات ریاست‌جمهوری به‌مثابه یکی از عوامل پختگی نسبی سیاسی قرار داریم. روند‌های دموکراتیک چون انتخابات را می‌توان بهترین و پذیرفته‌ترین فراهم‌کنندۀ بستر و زمینه برای تسریع انتقال قدرت و مدیریت سیاسی به نسل آگاه و جوان در افغانستان دانست.
چنان که، یکی از راه‌های انتقال قدرت و مدیریت سیاسی به نسل بعدی، استفاده از ساز‌و‌کار‌ها و رویکرد‌های نرم‌افزاری می‌باشد. این ویژگی در‌واقع تمایز اصلی بین نسل کنونی و نسل جنگ گذشته، شناسایی شده می‌تواند. روگشتاندن نیرو‌های سیاسی گذشته با کارنامه‌های جنگ از مبارزات سخت‌افزاری (جنگ و درگیری مسلحانه) به نرم‌افزاری (انتخابات) یکی از مهم‌ترین انکشاف‌های ملی کشور دانسته می‌شود. چون در این زمان راه‌های رسیدن به قدرت با پدیده‌های چون راکت و داشکه همراه نیست؛ بل پدیده‌ها و کار‌شیوه‌هایی چون انتخابات، رأی، نامزد شایسته، کارنامۀ گذشته، تحصیل، برنامۀ کاری و این‌گونه مقوله‌ها اجزای اصلی راهِ رسیدن به قدرت سیاسی می‌باشد.
اما باز‌هم، اگر به حلقات چرخانندۀ دو تیم انتخاباتی که در دور دوم با هم به مبارزه خواهند پرداخت دقت شود، بسیار واضح دیده می‌شود که جای نمایندۀ نسل بعدی خالی است و این دو تیم هر‌دو تداوم اقتدار سیاسی نسل جنگ را در پیش روی ‌ما ‌می‌گذارد.
افراد انگشت‌شماری که نماینده‌های نسل جنگ‌اند، هنوز‌هم در پی تداوم قدرت سیاسی سه‌و‌نیم‌دهه‌یی خود‌اند. انتخابات حاضر، بهترین راه مسالمت‌آمیز برای تطبیق انتقال نسلی پنداشته می‌شد؛ اما چون جای نمایندۀ نسل بعدی خالی است بنابراین، انتقال نسلی باید با تحرکت بیشتر تلاش کند تا به سطوح بالایی قدرت دست یایند و با جدیت و پشت کار بیشتر برای احراز بیشترین کرسی‌های شورای ملی تلاش کنند. تا از طریق آن بتوانند دیدگاه‌های سالم نسل کنونی را بر حکومت آینده بپذیرند و راه انتقال قدرت و مدیریت سیاسی به نسل آگاه را هموار سازند.
روند انتقال نسلی به‌گونۀ غیر‌منسجم و پراکنده در جامعۀ ما رونما شده است. به این معنا که گفتمان‌های پراکنده در ابعاد مختلف برای واگذار‌شدن قدرت و مدیریت سیاسی به نسل بعدی یعنی گذار از گروگانگیری قدرت از دستان عدۀ خاصی به نسل بعد از جنگ، در جامعه ملموس شده است.
توان‌های بالقوه‌ای برای یک جنبش ملی در تمام لایه‌های اجتماعی جامعه به‌وضوح قابل درک است. ایجاد یک جرقۀ کوچک نیاز است تا این ظرفیت‌ها به بالفعل مبدل شود و «انتقال قدرت و مدیریت سیاسی از رهبران نسل جنگی به نسل آگاهِ بعدی» به یک گفتمان غالب و حاکم در جامعه صعود کند. زنده‌ساختن و شکل‌دهی این افکار پراکنده افق تازه و روشنی را در برابر ما نمایان خواهد کرد. چون بنیاد‌های این نهضت بر ادراک و فرآورده‌های ذهنی نسل آگاهِ خود ما استوار است پس غل و غشی در آن راه نخواهد داشت.
بیشترینه راه‌های خاتمه‌بخشیدن به تمامیت‌خواهی نسل گذشته فراهم شده است. به‌گونۀ نمونه، یکی از ویژگی‌های نماینده‌های تمامیت‌خواهِ نسل جنگ، کهن‌سال بودن‌شان است که این ویژگی اسباب طبیعی برچیدن گلیم زندگی‌شان را نیز فراهم ساخته است.
مهم‌تر از این، قسمی که در سطر‌های بالا اشاره شد، پذیرش روند‌های مردم‌سالاری از جانب تمام حلقات، نیز راه رسیدن و اکمال جریان انتقالی نسلی را هموار کرده است. قابل یادآوری است که این روند به هیچ عنوان در پی بدنامی رهبران گذشته نیست، بل پابند انتقال مسالمت‌آمیز و آبرومندانه می‌باشد. دراین میان، یکی از پیشنهاد‌ها می‌تواند ایجاد نهادی برای نماینده‌ها و رهبران نسل جنگ باشد تا این افراد بتوانند با معاش و زندگی آبرومندانه شامل نهاد قابل قدر تشریفاتی اما غیر اجرایی شوند. تا از این طریق امکانات زندگی‌شان تأمین شده از حیثیت بهتر اجتماعی نیز برخوردار باشند.