یکی از گزیده ترین استدلال های منطقی به ارتباط گذار حکمتیار به فاز جدید
نوشته شده به وسیله: اکرام «اندیشمند» نویسنده وناظر حوادث چهل سال اخیر
پذیرش قانون اساسی افغانستان از سوی گلبدین حکمتیار که مبین دموکراسی، کثرت گرایی، آزادی بیان و حقوق شهروندی و مدنی است، هر چند ناوقت، اما گام درست محسوب می شود. احتراز و امتناع حکمتیار از جنگ و همراهی با گروه های تروریستی طالبان، القاعده، داعش و برعکس، روی آوری و توسل وی به شیوۀ مدنی در سیاست و مبارزات سیاسی، قبل از همه حکایت از شکست تفکر نفرت و ستیزه جویی و آیدئولوژی تکفیرگرا و خرد ستیز دارد. ورود گلبدین حکمتیار به کابل و همنوایی و سازگاری او با آزادی بیان و فعالیت جامعۀ مدنی ...که با ناگزیری از طریق رسانه های جمعی شاهد، سامع و ناظر آن خواهد بود، شکست آیدئولوژی تکفیرگرا و خرد ستیز و تفوق و برتری تفکر کثرت گرایی، عقلانیت سیاسی و مدنیت را تثبیت می کند. برخی ها، از تقابل حکمتیار با تنظیم های جهادی و به خصوص با جمعیت اسلامی که رقابت، تقابل و خصومت میان طرفین سابقۀ طولانی دارد، از موفقیت حکمتیار در این رقابت و تقابل سخن می گویند و اظهار نگرانی می کنند که جمعیت اسلامی توسط گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی بلعیده می شود و از صفحۀ سیاست و جامعۀ سیاسی افغانستان حذف می گردد. اما به باور من این نگرانی نادرست و بی مورد است. اگر جمعیت اسلامی و رهبران و وارثین فکری و تنظیمی آن، توانایی و ظرفیت ماندن و موفقیت در فعالیت مدنی سیاست و میدان مبارزات سیاسی در برابر حکمتیار و هر رقیب سیاسی دیگر را نداشته باشند، بهتر است که از سوی حکمتیار بلعیده شوند و از میدان سیاست و جامعه حذف و ناپدید گردند.
برخی ها، ورود حکمتیار به پایتخت و مصالحۀ دولت را با وی از زاویۀ نقش و سهم او در جنگ و کشتار دهۀ هفتاد خورشیدی در کابل و مخالفت مسلحانه اش در یک و نیم دهۀ اخیر با دولت پسا طالبان نادرست و ناعادلانه تلقی می کنند و او را به عنوان مجرم و جناتیکار جنگی مستحق این مصالحه و راه یابی به شهر کابل میدانند. شاید این دیدگاه و داوری از منظر عدالت و آرمانگرایی درست باشد، اما نکتۀ اساسی قابل بحث و پاسخ، این پرسش است که آیا نگاه و برخورد در مورد عدالت، با تبعیض و سیاستِ یک بام و دو هوا صحیح و عادلانه است؟ وقتی رهبران تنظیم های جهادی و فرزندانشان، نزدیکان و شریکان سفرۀ ثروت و قدرت آنها، فرماندهان و فرزندان شان، و اگر جنرال عبدالرشید دوستم و یاران و همسنگران هم پیاله و همکاسۀ او می توانند از آن "پاتک" و دیوار سطبر و غیر قابل عبور مرز عدالت و بی عدالتی بی هیچ حساب و کتابی، بگذرند، گلبدین حکمتیار هم این حق را دارد.
نوشته شده به وسیله: اکرام «اندیشمند» نویسنده وناظر حوادث چهل سال اخیر
پذیرش قانون اساسی افغانستان از سوی گلبدین حکمتیار که مبین دموکراسی، کثرت گرایی، آزادی بیان و حقوق شهروندی و مدنی است، هر چند ناوقت، اما گام درست محسوب می شود. احتراز و امتناع حکمتیار از جنگ و همراهی با گروه های تروریستی طالبان، القاعده، داعش و برعکس، روی آوری و توسل وی به شیوۀ مدنی در سیاست و مبارزات سیاسی، قبل از همه حکایت از شکست تفکر نفرت و ستیزه جویی و آیدئولوژی تکفیرگرا و خرد ستیز دارد. ورود گلبدین حکمتیار به کابل و همنوایی و سازگاری او با آزادی بیان و فعالیت جامعۀ مدنی ...که با ناگزیری از طریق رسانه های جمعی شاهد، سامع و ناظر آن خواهد بود، شکست آیدئولوژی تکفیرگرا و خرد ستیز و تفوق و برتری تفکر کثرت گرایی، عقلانیت سیاسی و مدنیت را تثبیت می کند. برخی ها، از تقابل حکمتیار با تنظیم های جهادی و به خصوص با جمعیت اسلامی که رقابت، تقابل و خصومت میان طرفین سابقۀ طولانی دارد، از موفقیت حکمتیار در این رقابت و تقابل سخن می گویند و اظهار نگرانی می کنند که جمعیت اسلامی توسط گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی بلعیده می شود و از صفحۀ سیاست و جامعۀ سیاسی افغانستان حذف می گردد. اما به باور من این نگرانی نادرست و بی مورد است. اگر جمعیت اسلامی و رهبران و وارثین فکری و تنظیمی آن، توانایی و ظرفیت ماندن و موفقیت در فعالیت مدنی سیاست و میدان مبارزات سیاسی در برابر حکمتیار و هر رقیب سیاسی دیگر را نداشته باشند، بهتر است که از سوی حکمتیار بلعیده شوند و از میدان سیاست و جامعه حذف و ناپدید گردند.
برخی ها، ورود حکمتیار به پایتخت و مصالحۀ دولت را با وی از زاویۀ نقش و سهم او در جنگ و کشتار دهۀ هفتاد خورشیدی در کابل و مخالفت مسلحانه اش در یک و نیم دهۀ اخیر با دولت پسا طالبان نادرست و ناعادلانه تلقی می کنند و او را به عنوان مجرم و جناتیکار جنگی مستحق این مصالحه و راه یابی به شهر کابل میدانند. شاید این دیدگاه و داوری از منظر عدالت و آرمانگرایی درست باشد، اما نکتۀ اساسی قابل بحث و پاسخ، این پرسش است که آیا نگاه و برخورد در مورد عدالت، با تبعیض و سیاستِ یک بام و دو هوا صحیح و عادلانه است؟ وقتی رهبران تنظیم های جهادی و فرزندانشان، نزدیکان و شریکان سفرۀ ثروت و قدرت آنها، فرماندهان و فرزندان شان، و اگر جنرال عبدالرشید دوستم و یاران و همسنگران هم پیاله و همکاسۀ او می توانند از آن "پاتک" و دیوار سطبر و غیر قابل عبور مرز عدالت و بی عدالتی بی هیچ حساب و کتابی، بگذرند، گلبدین حکمتیار هم این حق را دارد.