نویسنده: عبدالمنان «شیوای شرق»
برف بام کاخسپیدار روی شانههای اشرف غنی
غنی در خط مشخص و اشکار قرار دارد. او تیمی را برگزیده است که کارا و با برنامه است. او تا به حال در خط خود و مردم خودش باقی مانده است. برنامه دارد. استراتژی دارد و کارهایی بزرگ هم در آینده خواهدکرد. از قرارداد هشت صد ملیونی دالری الکوزی تا برنامه های شهرک صنعتی و دهها پروژه بزرگ همه و همه کار اوست. او برای خود تیم کارا و موفق ایجاد کرده است. دلش بخواهد شب و روز هرکی را برطرف و هرکی را استخدام میکند. تا به حال به میل خود و تیم سیاسی اش کار کرده است.
غنی نگران نیست که چه چیز میشکند و کیها او را نقد میکنند؟ جسارت کار را دارد. دراین میانه، کاخ سپیدار چه کرده است؟ وزیران منوط به عبدالله چه مقدار با حوزهی رأی عبدالله بوده اند؟ عبدالله چه برنامهی سیاسی دارد؟ کدام مشاور عبدالله برابر با یکی از اعضای کمیتهی تدارکات، شورای عالی اقتصادی، اهل کار و با برنامه است؟ موضع گیریهای عبدالله برای مردم و ارزشهای مان چهگونه بوده است؟ با این وضع، نمیدانم چرا مزد بگیران فیس بوک به نفع عبدالله دروغسازی میکنند و برف بام این ناکارهی سیاسی را در بام غنی میریزند. مگر با نقد غنی میشود خویشتن را با تمام روزمرگیها، پنهان کرد؟ مگر میشود گفت؟ که علت ناکارگی ما، اشرف غنی است؟ اگر چنین باشد؟! پس ما کی هستیم زنده یا مردهی سیاسی؟ کاخ سپیدار برای چیست؟
در شگفتم که دانشگاهیان، نسل چیز فهم، آدمهای با غرور، میآیند یکسره اشتر خود را پنهان می کنند و دهن باز کرده اند تنها طرف را می بینند نه اشتر کجدار و بیمار وسست گام، کاخ سپیدار را. محمد اشرف غنی هر کاری که کرده و میکند آشکار است و مبتنی بر برنامهاش است. او برای همین آمده تا کارش را انجام دهد. ما چه کرده ایم؟ روی اول و دوم سکهی ما، در بازار سیاست واذهان مردم، چه روایتی را دارد؟ مگر تاریخ و مردم کور اند که این همه، روزمرگی را نبینند؟ به همه حال، نمی دانم که چرا کارمندان و گماشته گان، فیس بوک کاخ سپیدار تنها مانع و سد خود کرزی و غنی را دیده اند. درحالیکه برنامه و شجاعت سیاسی باشد، هیچ چیزی ناممکن نیست.