بخشی کوتاه از یک سمینار- دکترکریم سروش
برگرفته از سایت ندای آزادی
اصلا معنا ندارد که بگوییم یک درک از دین وجود دارد یا برگردیم به درک زمان پیامبر.
این بیمعناست.
دین یک متن تاریخی است و همیشه در دورانهای تاریخی مختلف باید این [متن] را خواند و از آن نتیجه گرفت.
چگونه می شود همه تاریخ اسلام را نادیده گرفت؟ درست مثل اینکه همه تاریخ اسلام را نادیده بگیریم و برگردیم به زمان کوروش و داریوش! مگر میشود!؟
تاریخ یک قوم، هویت یک قوم است. ما اینگونه رشد کردهایم و جلو آمدهایم. مگر میشود همه این ها را قطع کرد و شاخه ها را برید و به دو هزار سال یا هزار و چهارصد سال پیش رفت؟ در مسیحیت هم هیچ کس نمیگوید برگردیم به دوران عیسی.
اینها آن پیوریتانیزمی است که عدهای به نام وهابیت جاری کردند و متاسفانه خیلی آثار بد و زشتی پیدا کرد.
هر حرف دوگماتیک ِ بیمنطقی را به نام اینکه مربوط به دوران پیغمبر است، خواستد حاکم کنند. نه. ما باید تمام تحولات تاریخی اسلام را مدنظر داشته باشیم.
من در نوشتههای خودم به صراحت آورده ام که عالمان دین، فقط تفسیر دین نکردند. اینها بر دین هم افزودند.
مولوی رسما به دین، چیزی را اضافه کرده است. عشق در اسلام، خیلی مطرح نیست. قرآن کتاب خشیت است. بیش از آنکه بر عشق تاکید کند بر ترس تاکید میکند. مولوی این تیکهاش را تامین کرده است. یعنی عشق را برجسته کرده است. و در واقع آن یک بال را با این بال، کنار هم آورده است.
در قرآن در اسلام، شعر نیست. حتی قرآن صریحا میگوید ما به پیامبر شعر یاد ندادیم. برای اینکه پیامبر نباید شاعر میبود. مردم میگفتند خیالباف است. ولی آیا معنایش این است که شعر نباشد؟ برگردیم به زمان پیامبر!؟ شعر را تعطیل کنیم!؟
این همه عالمان دین داشتهایم که متاعشان شعر است. مولوی اگر شاعر نبود، هیچکس بود. حافظ اگر شاعر نبود هیچکس بود. اینها در تاریخ ِ دین، به خود دین افزودهاند.
غزالی، ملاصدرا، ابن عربی، فخر رازی … شما فکر اینها را که بخوانید، فقط این نیست که اینها شارحان افکار دیگری بودهاند. اینها خودشان مولد بودند.
نکته بسیار مهمی است. نادیده گرفتن اینها و برگشتن به آن دوران یعنی چه؟ چیزی که شدنی هم نیست.
شما چه گونه میخواهید بفهمید که پیغمبر، منظورش چه بوده است؟
مگر اینکه از طریق همین تاریخ عبور کنید. بالاخره منظور پیامبر را همین ها نقل کرده اند. دوباره باید از لای همین تاریخ عبور کنیم برویم به عقب. نه.
همچین چیزی نیست. همچین نکتهای برای روشنفکران دینی مطرح نیست.
نکتهای که ما از همان ابتدا گفتیم این است که دین، عصری است.
هر عصری دین خودش را باید تعریف کند.