زلمی خلیلزاد می آید تا بعنوان نماینده ی خاص وزیر خارجه ی آمریکا نقش بازی کند؛ حنیف اتمر می رود تا برای انتخابات ریاست جمهوری آمادگی بگیرد.
اشرف غنی مانده است و سه چلنج بزرگ آمریکا در برابر او: اول، مقابله با فروپاشی اقتصادی (نرخ رشد اقتصادی نزدیک به یک و نیم درصد، نرخ رشد جمعیت نزدیک به چهار درصد و ضرورت نرخ رشد اقتصادی برای حفظ و استمرار وضعیت موجود تا حداقل هشت و نیم درصد) دوم، مقابله با فساد اداری با ضمانت صد درصدی (نرخ فساد موجود در ارگان های امنیتی 48 درصد در ارگان های اداری و ملکی 38 درصد) و سوم، قطع جنگ به هر قیمت ممکن.
اشرف غنی در میدانی ایستاده است که هیچ یک از چهره های همراهش با او نیستند: زاخیلوال، احدی، علی احمد جلالی، فاروق وردک، حنیف اتمر، اکلیل حکیمی، حاجی ظاهر قدیر، لالی حمیدزی، حشمت کرزی و فرزندان و خانواده ی او، مجددی، سید احمد گیلانی قدرتمندان پشتون از کرزی تا گلبدین و نبیل و داوودزی و هر کسی دیگر شمشیرهای آخته ی خود را بالای سر او کشیده اند؛ هزاره ها با نفرت نود و نه درصدی در برابر او قد کشیده اند و در این جامعه اگر کسی بر او حمله نمی کند کسی از او دفاع هم نمی کند تاجیک ها و ازبک ها نیز نگاهی بهتر از هزاره ها ندارند که به اشرف غنی چشم بدوزند.
حالا زلمی خلیلزاد می آید و انتخابات در راه است و طالبان نیز برای محکم کردن خط حاکمیت خود در فاتای جدید با آمادگی کامل صف کشیده اند.