درسهای آشوب در غزنی هشت و نیم سده پس از حریق به دست علاوالدین جهانسوز؛ مردی که به حق و بلامنازع، در جایگاه پدرسالاری برای هزاران مرگ آفرین اسلامی در شرایط کنونی ایستاده است.
غرزی لایق
آورده اند، زمانی که علأالدین حسین بن حسین حکمران وجیرستان غور پس از برادر خویش سلطان بهأالدین برتخت ممالک غور در فیروزکوه نشست، برای خونخواهی دو برادر خویش، قطبالدین محمد و سیفالدین سوری به غزنه تاخت و در جنگ با بهرامشاه غزنوی پیروز بیرون آمد و فرمانِ سوزاندن شهر غزنی را جاری ساخت. سوختنِ شهرِ آبادِ غزنی و کشتارِ همهگانی غزنیچیان هشت شبانهروز دوام کرد و در بیانِ آن وحشت و درندهگی، علأالدین را «جهانسوز» خواندند. گهشماری این فصل و باب به سالهای ۵۴۴ و ۵۶۶ هجری برمیگردد.
هشت و نیم سده پس از سوزاندن غزنی، در عصری که زیر پاژنامِ آدمسالاری و جاریساختنِ انسانمآبی به سرزمینهای ناپیدا و ناشناخته لشکر میکشند و بشارتِ بهشتِ دروغینهی سود و سرمایه را به زور سرنیزه ارمغان میآورند، شهر غزنی، اینک پنج روزِ پیهم، در آتش مهیبِ روزگارِ جهانوطنی سرمایه میسوزد و به بهای خونِ داغِ فرزندان خویش هنوز کفارهی قتلِ برادران علأالدین جهانسوز را در امروز میپردازد. غزنی طوقِ نفرینِ دیروزِ خونبار و امروزٍ ذلتبارِ خویش را به گردن شکستهی امامانِ آزادی بشریت و داوندهگانِ بیآزرمِ آدمانهزیستن آویخت.
کربلای غزنی در جاریِ زورآزماییهای پنج دههی اخیر، یورشِ ناگهانی و برقآسای اهل شر و فساد بالای شهر جلالآباد در زمامداری دکتور نجیبالله را ذهن تداعی میکند که خصم درونی و بیرونی با به کارگرفتنِ سخاوتمندانهی زرادخانهی عسکری پاکستان، به نیت و ارداهی سوزاندنِ یک وطن سربلند و آزاده از کرانههای «مرز دیورند»، از ولایت ننگرهار اقتدا کردند. شهر غزنی، البته، در ظرف دیگر و هنگام دیگر، به آزمونگاه تازهی شاخجنگیها و همچشمی«منِ» بازیگرانِ بیرونی «بازی بزرگ» پرتاب گردیده و در چنین لحظهی شکنند و آشوبزا، حاکمیت را با چالشهای نو سردچار میسازد. غزنی و غزنیچیانِ اسیر کفارهی بدعتی را میپردازند که آنرا دستیابی به «صلح با طالبان» عنوان کرده اند. افغانها برای چیرهشدن صلح در سرزمین شان نیز باید بهای بزرگ بپردازند.
پخش گستردهی نمایهها و گزارشهای سهمگین و تکاندهنده از شهرغزنی و بازتابِ ضجه و زاری غزنیچیان در رسانههای همهگانی، بیگمان، وجدانِ همهگانی افغانها را زخم زده و سببِ تبارزِ واکنشهای برحق و گاه خشمگین وطندارانِ داغدیده گردیده که در فرجام سیلابِ نکوهش و ناسزاگویی به آدرسِ دولت و ارگانهای دفاعی و امنیتی را جاری میسازد. به باور من، چنین نقد و نکوهش، هرگاه از یک جانب عکسالعملِ روا و ناگزیرِ میلیونها افغان را خبررسانی میکند، از سوی دیگر یکی از اهدافِ جنگ روانی خصم را در آیینهی تحریک افکار همهگانی علیه دولت رخشندهگی و بسندهگی میبخشد. بی دورنمایی جنگ جاری لایه های گونهگون جامعهی افغانی را چنان ناامید و آسیبپذیر ساخته است که هر ترفندِ تبلیغاتی و جنگ روانی دشمنان بیرونی افغانستان برآیندهای لازم و شایسته را در راستای ناتوان سازی حاکمیت، از پیش ضمانت میکند.
سوزش غزنی و غزنیچیان سوزشِ مشترکِ افغانها و افغانستان است، در پی هر حمام خون در کشور اما، حضورِ ناخجستهی دشمن بیرونی و نیتِ افغاندشمن آن را نه باید از زاویه دید دور نگهداشت!