استاد یعقوب یسنا
در این پانزدهسال، مرز تفکر سیاسی باید معلوم میشد کیها سکولار استند و سیاست و دیانت را جدا میدانند و کیها حکومت مذهبی میخواهند و با استفاده از دیانت و عواطف مذهبی مردم میخواهند سیاست کنند و احساس دینی و مذهبی مردم را به گروگان بگیرند. متاسفانه، این مرز مشخص نشد، قصه در همان اوغان اوغان، تاجیک تاجیک، هزاره هزاره، اوزبیک اوزبیک، سنی سنی و شیعه شیعه ماند.
ببیند نمونهی شیعهاش، هزاره باشد یا غیر هزاره، سرانجام خود را چه در امریکا، اروپا، آسترالیا و... در قمهزنی، عاشورا و... نشان میدهد و نمونهی سنیاش سر از طالب و داعش بیرون میکشد؛ یک نمونه، از حکومت و نظام سیاسی موفق قومی-مذهبی نشان بدهید که دموکراتیک، شفاف و عادلانه برخورد داشتهباشد! با تاسف تعدادی در درون هر قوم با استفاده از گرایشهای عاطفی بدوی قومی و مذهبی استفاده میکنند، مردم را به گروگان میگیرند؛ نمیگذارند که مولفههای نظامسازی و سیاست مدرن شکل بگیرد که کارایی و موفقیتش استوار به عرضهی خدمات اجتماعی جامعه و مردم است نه فرستادن جامعه و مردم به دوزخ یا بهشت. این افراد، هرگونه مولفهی مدرن نظامسازی سیاسی را برچسپ میزنند که کفر است؛ درحالیکه سکولاریسم مانع و مخالف اجرا، تقوا و عملکرد مذهبی هیچ مذهبی نیست، بلکه امنیت و خدمات مذهبی نیز به پیروان مذاهب ارایه میکند؛ اما نمیخواهد افراد با استفاده از عواطف مذهبی جامعه، سیاست کند و عواطف مذهبی جامعه را به گروگان بگیرد. در نظامهای سکولار، کار حکومت ارایهی خدمات به جامعه، تامین امنیت جامعه و تهیهی آسایش جامعه و... است نه تفتیش عقاید مردم. اگر ما بخواهیم به یکنظام سیاسی کارا برسیم، باید مرز فعالیتهای سیاسی ما از این نگاه، مشخص شود، اگرنه، قصه به «همان خرک و همان درک» میرسد.