گذرِ کوتاه بر اخبار روز- غرزی لایق
روندِ پیشروندهی گفتوگوهای صلح میان فرستادهی ویژهی ایالات متحده و نمایندهگان طالبان که چندمین دَور آن به تازهگی در دوحه به پایان رسید، مایهی دلهرهها و تولیدِ پیشداوریها و گمانهزنیها میان نخبههای کشور در طیف گسترده گردیده است. رئیس جمهور آقای اشرف غنی در سخنرانی اخیرش خطاب به مردم افغانستان در بیان نگرانی خویش، رویشِ چنین وضع را ناپسند خوانده و با یادآوری نمونهی سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله در ثور سال ۱۳۷۱، از تکرار همان فاجعه هوشدار داد.
سوگنامهی حاکمیت داکتر نجیبالله در پیآمد یک دادوستدِ شتابزده و ناروا میان حکومت نورستهی فدراتیف روسیه و فرستادهی هفتگانههای پیشاور به نوآوری و رهبری «جمعیت اسلامی» و برهانالدین ربانی در غیاب دولت افغانستان و مشی مصالحه ملی و نیز عقیم ساختن پلان صلح سازمان ملل متحد رقم زده شد که سببِ نابودی ساختار دولتی، فنای نهادهای دفاعی و امنیتی دیرینهی کشور، کشتار دهها هزار شهروند کابل و ویرانی شهر گردید. بیگمان، چهرهها و گروههاییکه دولت داکتر نجیبالله را از داخلِ نظام مورد شبخون قرار دادند، جز جداناپذیر همان ساختوپاختِ پنهانی و ضد افغانی بوده که در همنوایی با رشتارهای مرکزگریز شمال به فاجعه تندی بخشیدند.
چرا از سوگنامهی خونین سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله یاد کردند؟ تفاوتها و شباهتها میان دیروز و امروز کدامها اند؟ مگر ترسِ افغانها از تکرارِ سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله را باید جدی گرفت؟ آیا پروسهی پوشیدهی جنگ و صلح صفآرایی نیروها در داخل کشور را برهم خواهد زد؟
اوضاعِ به وجودآمده در دنبالهی دیدارهای فرستادهی ایالات متحده با نمایندهگان طالبان، بیگمان، از دیدگاه آرایه شباهتهایی را در ذهن تداعی میکنند که قریب سی سال پیش زمینهسازِ سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله گردید، درونمایهی فرآیندها و نیاز زمانِ جاری اما، در بغرنجی هدفها و ابزارها، چنان نیستند که به آن سقوط خونین انجامید. همین همسانیهای شکلی و فریبنده زمینهسازٍ تولید و تشهیر بیباوری و دلهره میان لایههای گونهگون جامعهی جنگزدهی ما گردیده و هر آیینه به استادان جنگ روانی رشتارهای خبرچینی بیگانه علیه دولت و مردم افغانستان بستر میسازد. سودمند است تا هرگامِ وطنی را در سنجهی تجربهها و رخدادهای تاریخی وزن کرد و آموزههای آنها را ناچیز نهخواند، موعظهی تکرار مو به موی گذشته اما، فهم ما از فرآیندهای جاری را صدمه میرساند و تودهی درمانده را گمراه میسازد.
سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله در جوِ سیاسی-نظامی زمانی مهندسی شد که رهبری فدراتیف روسیه بنا بر برآوردِ نادرست و کینجویانه از پشتیبانی دولت افغانستان به گونهی یکجانبه دست کشید و به تمام میثاقهای دوجانبهی دولتی پشت پا زد و افغانستان را در پیچیدهگی اوضاع همان برهه تنها گذاشت و مخالفین مسلح دولت را در وجود «جمعیت اسلامی» با تمام ذوقزدهگی به آغوش گرفت. حاکمیت داکتر نجیبالله در یک انزوای مدهش جهانی و قطع شهرگهای کمکهای اقتصادی و سیاسی و روگشتاندن یگانه تکیهگاه جهانی اش، به فروپاشی جبری سوق داده شد. در غایلهی حذف حاکمیت حزب وطن، سراپای ساختار دولتی و قوای مسلح آن منهدم و جای آن به ریختارهای ناهمخون و حتی متخاصم شمال سپرده شد تا گویا ایمنی مرزهای جنوبی امپراتوری روسیه تأمین گردیده باشد.
آنچه امروز پیرامون اوضاع افغانستان و پروسهی صلح با طالبان به راه افتاده است، در ماهیت خویش هیچ شباهت با زدوبندهای پیش از فروپاشی حاکمیت داکتر نجیبالله نه داشته و نه میتواند سببِ سراسیمهگی و نهدانمگرایی میان نخبهها و مردم زادگاه زخمخوردهی ما گردد. ساختار دولتی کنونی، نظام حقوقی کشور و قانون اساسی آن زادهی روراستِ قول و قرارهای جهانی بوده و ایستاری آن تحت ضمانت و پاسداری پولپردازان جهان قرار دارد. حاکمیت، تمامیت و استقلال افغانستان با انبوه پیمانهای کوتاه و درازمدت با کشورهای زورمند جهان ثبات و پایداری کسب نموده و کشور از لانهی امن برای آدمکشان جهانی و رشتارهای تروریستی به گهوارهی پرورش مدنیباوری و مردمسالاری گذار نمود. دستآوردهای امروزین افغانستان نتیجهی قربانیها، مخارج و سرمایهگذاریهای جامعهی بشری است که طی هفده سال اخیر در جنگ تن به تن با نیروهای شرارتپیشه، بنیاد افغانستان نوین را گذاشتند.
در بیانِ همگونیها و ناهمگونیهای سقوط عبرتانگیز حاکمیت حزب وطن با پیشآمدهای جاری و سرنوشت «حکومت وحدت ملی» چیزی که همسان و مشترک است، بیگمان، نقشِ افغاندشمنانهی پاکستان و کینهورزی نظامیهای این کشور همسایه است که طی چهار دههی اخیر گهشماری دیار ما «سوگ افغان» را زایید، به نمو رساند و اینک، بار دیگر چشمبهراه چیدن ثمرهی آن است. همانگونه که «جمعیت اسلامی» در دیروز سود پاکستان را در جورآمد با فدراتیف روسیه پاسداری نمود و بافتار یک دولت دیرینه را به مذاق و ارادهی پاکستان درهم ریخت، امروز طالبان نیز از منافع و آز پاکستان در مذاکرات با ایالات متحده نمایندهگی میکنند، آنچه از آغاز مذاکراتِ طالبان با فرستادهی امریکا از حنجرهی دوحهنشینان تا امروز به بیرون ریخته است، گویای روشن نیت شوم زمامداران نظامی پاکستان در راستای ناتوانسازی و فروپاشی دوبارهی استنادهای ایستاری دولتداری در افغانستان بوده است.
سرزدنِ پدیدهی نورستهی «رهبران ضد طالبان» در بطنِ جستوخیزهای جاری در کابل که روانٍ «جهادیت» پارینه را ترجمانی میکنند، خواسته و یا ناخواسته، به تقصیرِ ذاتِ افغاندشمن این رشتارها، پَر ستیزهی ساختهگی با طالبان را در همنوایی با پاکستان و همسایههای بدنیت افغانستان به کار خواهند گرفت تا زخم شکستهای پیهم خویش در میدان سیاستهای کشور را به یاری رشوههای پاکستان دوباره التیام بخشند. همین ریختارهای اسلام ستیزهگر سیاسی در دیروز حاکمیت داکتر نجیبالله را به سود نظامیهای پاکستان سقط نمودند و، ممکن، در یک تشابه تأریخی، همان عبا و قبای خیانت را امروز نیز به تن کنند.
هوشمندانه است تا تاریخ و رخدادهای ناگوار آن را در پروسهی راهیابی های جاری برای بیرونرفت از جنگ فراموش نه کرد، تصویربرداری ذره به ذرهی نمونههای گذشته اما، فهم و شناخت ما از فرآیندهای جاری و دستیافتن به برآیندهای بایسته را منحرف میسازد، «تحلیل مشخص در اوضاع مشخص» در این آشفتهبازار اما، گزینهی درستتر و معقولتر به نظر میآید!
هالند
۳۰ جنوری سال ۲۰۱۹