غرزی لایق
رشته بافتارهای سیاسی ایام «جنگ سرد» از صحنه سیاست افغانستان طرد شده می روند.
«تکتهای انتخاباتی»: یافتهگیها و درسها
فهرستِ نامزدهای کرسی ریاست جمهوری برای انتخابات پیشِ رو شکل گرفت و افغانها نخستین پیامها و آرزوهای بافتارهای قوامیافتهی سیاسی- انتخاباتی را شنیدند. بیگمان، زایش تیمهای انتخاباتی که زیر پاژنامِ «تکت انتخاباتی» شهرهگی یافته، در پیآمدِ مقالهای سلسلهدار، همسانسازی چشمداشتها و دادوگرفتهای روا و ناروا، طی زایمانِ پردرد صورت گرفته است. هرگاه نمایشِ آمیزهی «تکتها» و ازدواجهای گزیر و ناگزیر به هدفِ تازش بر ارگ سبب بیزاری و وازدهگی میگردد، از سوی دیگر وجود تیمها، برنامهها و چهرههایی را وادار میسازد تا به مسالهی انتخاباتِ در حالِ آمدن با تأمل و فراخوان خرد پرداخت.
هر «تکت»، هر برگزیده، هر شعار انتخاباتی فقط در آوندِ سود ذاتی افغانستان و اولویتهای زادگاه ما قابل سنجش و نمرهگذاری است. همزمان، در بسترِ داغِ تنآوریهای انتخاباتی، پیشینهی منش، کنش، هنرمندی سیاسی، فن دولتداری، پیوندِ حزبی و مولفههای فردی-روانی هر داوندهی دسترسی به ذروهی قدرت پرسمانِ گزینش را بغرنجی ویژه میبخشد. در بیان سود ذاتی کشور و اولویتهای سرزمین جنگزدهی ما، البته، همه نامزدهای کرسی ریاست جمهوری و بازیگران «تکتهای» هژدهگانه دیدگاه همسان و دعوای بلند بالا دارند، در چنین رنگارنگی چهرهها و آمیزهها اما، جداکردنِ سره از ناسره کارزارِ انتخاباتی آینده را لنگان و آسیبپذیر میسازد.
در شمارِ برجستهگیهایی که پرآوازهترین«تکت های» انتخاباتی را به تازیانهی بیباوری میبندد و برآوردها را پیچیده میسازد، به نگر من، در چند برآیند زیر قابل شناسایی است:
یک،
آمیزهی حزبی «تکتها»، پیش از هر چیز دیگر، نشان میدهد که پروسهی پاشیدنِ ناگزیر ساختارهای نظامی-سیاسی «جهادی»، به گونهی مثال، تنظیم «جمعیت اسلامی»، تند تر شده و وارد مرحلهی پایانی خویش گردیده است. ساختارهای سراسری-افغانی سیاسی- نظامی «چپ» و «راست» که بر استناد نیازمندیهای «جنگ سرد» واردِ شاخجنگیهای ایدیولوژیکی-حزبی افغانستان گردیده و طی نیم سدهی اخیر «سوگ افغان» را رقم زدند، به مثابهی رشتارهای سربازخانهیی و گذرگاه اندیشههای ناروا و بیگانه، از عرصهی سیاستهای سیال کشور طرد میگردند. آنچه از این تشکلها باقی میماند، در نمونهی حزب دموکراتیک خلق/حزب وطن، در پرخاش دنبالهدارِ لمیدن روی «سربلندیهای» گذشته و گرویدهگی به تابوها و بتهای زوالیافته، راه نیستی میپیمایند؛
دو،
بافتارِ حزبی-تنظیمی و قومی- تباری تیمهای انتخاباتی و روندِ ناجور کنارآمدنها و کناررفتنها فهم جوهرِ چنین سازشها، دوام وفاداری به پیمانها و میثاقها و صداقت در پابندی به فهرست وعدههای انتخاباتی را دشوار میسازد. درسهای هفده سال تجربهی روندِ نهادینهسازی سالاریتِ مردم در افغانستان نشان میدهد که «تکتهای» راهیافته به انتخابات ریاست جمهوری، به استثنای یکی دو نمونه، در نیمهراه رویاروییهای انتخاباتی درز برداشته و چنانکه گذار انتخابات به دور دوم را گمان میبرند، صفآراییهای از پیشمهندسیشده و نیز آرایشِ آنی و غیرمنتظرهی نیروها سبب حیرت و هیهات خواهد شد؛
سه،
از ترکیبِ ناسازگار و ناهمجنسِ «تکتهای» انتخاباتی که چهرهها و باورهای نامأنوس و نارفیق را زیر یک چتر قرار داده است، کمتر بوی وطنی و مدنی به مشام میرسد. بستنِ پاهای رقیبها و بدخواههای دیروز در رشمهی خامِ پیمانها و سوگندهای بیجوهر و بیپایه که نخستین هدف آنها را نه پرداختن به اولویتهای جامعهی افغانی، بلکه تقسیم سهمها در حاکمیت میسازد، میتواند به مثابهی یک ترفند نوبتی بیرونیها تلقی گردد که به نهاد انتخابات از پشت ریزبین میز قمار نگاه میکنند. چنانکه تجربه نشان داده است، چنین سازشها دیرپا نه بوده، در نیمه راه از نفس میمانند؛
چهار،
صفآرایی قوماندانیت خشن و جنایتپیشهی «جهادی» و چهرههای طراز نخست چور و غارتگری در فهرست برخی«تکتهای» انتخاباتی و چشمداشتِ بیهودهی پیشگامان چنین تیمها از متهمهای جنایات جنگی و نقض حقوق انسان فضای انتخاباتِ آینده را گَردآلود ساخته و پاکیزهگی و قدسیتِ این نهادِ شریفِ مردمسالار را زخم میزند. پنهانشدن زیر عمامهی چرکینِ دیوهای سرمایههای ناجایز و هیولاهای مافیای مواد مخدر و دلبستن به رأی و سهم شان گام دیگر در مسیر خصومت با مردم، قانون و سود ذاتی افغانستان است. سرریزشدن شعارها و پیامهای آرایششده و فیشنی از حنجرهی رهبرانِ چنین «تکتهای» انتخاباتی به هیچوجه قادر نیست جوهر و ماهیتِ ناجور و فتنهگرِ این ریختارهای انتخاباتی را پردهپوشی کند؛
پنج،
آنچه زیر پاژنامِ ناتوانیهای دولت در میدانهای جنگ و اقتصاد و سیاست عنوان میگردد و تپندهگیهای «حکومت وحدت ملی» و آقای اشرف غنی احمدزی به سه سنگِ سیاه ملامت و دشنام نوازش میگردد، بدون اندکترین اندیشه، ریشه در خرابکاریهای آگاهانه، دوامدار، مهندسیشدهی چهرهها و ساختارهای دارد که برخی تیمهای انتخاباتی از حضور نامیمون آنها لبریز است. ثباتزدایی، راهاندازی دسیسههای پیاپی، سرپیچی از قانونیت، خیزشهای پرحیلهی «مدنی»، تهدید به جنگ و تجزیهی کشور، بغاوت در برابر ارادهی قانون و دولت، اشاعهی فرهنگ زور و خشونت و تگدی برای دسترسی به امتیازات بامشروع از بیرونیها پروسهی بهسازی و برنامههای اقتصادی دولت را جلو زده، فرآیند برگشت صلح را با کندی مواجه ساخته و گستره و پهنای جنگ را دو، سه چندان نمود.
«تکتهای» انتخاباتی، چنانکه رونمایی شدند، شامل چهرههای تازه و نسلِ نورستهی نخبههای سیاسی کشور نیز بوده که به آرامی جاگزینِ گرگانِ کهنهکار «جهادی» میشوند، در انبوههی چنین آمیزهی نسلها اما، هر نورسته، بالنده و پیشرونده نیست. تمیزِ نو در روشنی کنش و منشِ فرد، درونمایه و کیفیتِ برنامهها، دیدگاه نسبت به آینده، گروه یاران و همراهان و شماری از سجیههای از همین سنخ ممکن است، نه سن فزیکی آدمها. دلبستهگی به استخارهها، دعایهها و وردهای رملاندازان و کهنهکارانِ سیاست و دینفریبی، جدا از اهریمنِ فردیت چنین «فضیلتمآبها» که کولهبار «سوگ افغان» بالای وجدانهای خوابیدهی شان هنوز سنگینی میکند، گویای بی چونوچرای فرسودهگی اندیشه و بیایمانی بالای باورهای مدنی و وطنخواهانه است. نو نمادِ رویندهگی و روندهگی بهپیش است. نو بارآورِ نوپنداری، نوکرداری و نوگفتاری است و از ذات خود با تحجر و شرارت و قانونگریزی در ستیزهی جاودانی به سر میبرد.
بیگمان، مردم افغانستانِ دردمند از «تکتهای» انتخاباتی چشمبهراه طلوع آفتاب «دولتسازی» و چیرهشدن صبحدمِ «کفایت ملی» است که رها از «تقسیم نامشروع و مصلحتی قدرت»، «نظم گریزی»، «رفتار فرعونگونه»، «گسست درونی»، «تهاجم بالای هویت افغانستان» و وداع با «طفیلی دسترخوان مصلحت» و«مفتخوری»…گذار به دورهی تازهی دولتداری را بشارت دهد. اوج ربایندهگی چنین «تکت» انتخاباتی با سنجهی ریشهیی شدن قانونیت، حقوق شهروندی و دولتداری مدنی میزان شده میتواند نه در پندارهای واهی و ناجورِ «تغییر سیستم دولتی» و قومیسازی ساختار حاکمیت.
خاستگاه ما شاهد تندترین پرخاشهای انتخاباتی و لرزشهای سیاسی در بستر نهادینهشدنِ فرهنگ مردمسالاری و زایشِ دولتداری پیشرفته خواهد بود، تحجر، قوماندانمشربی و تفنگسالاری اما، با زور رأی و ارادهی مردم از عرشه بیرون پرتاب خواهد شد.
۲۵ جنوری سال ۲۰۱۹
هالند