غرزی لایق-
«آنکــه شمشیـــر ستـــم بر سر ما آخـــته است
خود گمان کرده که بُردهست، ولی باخته است»
(واصف باختری)
مغازلهی دو روزهی سرخیلهای طالبان، «مجاهدین» و «دانشگاهیها» در ماسکو، پس از اقتدای همهگانی در عقبِ امام طالب، زیر چترِ پنهانی رشتارِهای خبرچینی بیگانه، روز ۶ فبروری سال ۲۰۱۹ با پخش «قطعنامه مشترک» به پایان رسید. چنانکه گمانبرده میشد، این نشست سببِ بیزاری و نکوهش منصفانهی طیف گستردهی افغانها، به ویژه همبود آگاه کشور گردیده که زیر روپوشِ نیت راهیابی به صلح، مرز میان هواداران صلح و جنگ، مدنیباوری و تحجر، وطنپرستی و وطنفروشی را درشتتر و خواندنیتر ساخت. «قطعنامه مشترک» که مُهر شناسایی بدون قیدوشرطِ همه فراخواندهشدهها به ماسکو را حاصل نمود، در نزاری آرایه و مایه، پیمان سکتِ اسلام سیاسی ستیزهگر را، حداقل برای دورانِ پس از چیرهشدن صلح چنان تصویر نمود، تو گویی زادگاه دیندار ما «دارلاحرب» است. غایهی «اسلامیسازی» افغانستان که جوهر این پیمان را میسازد، کابوسِ برپایی سلطهی امارت اسلامی در همان عباوقبای سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۱ را در مخیلهها جان تازه بخشید.
نشستِ بهتانگیزِ ماسکو، در پهلوی چشمداشتهای ویژهی سیاسی-استخباراتی هزینهکنندهگان این همایش، در اصل، نخستین آزمایشگاه سنجشِ توانایی برای چهرههایی نیز بود که ذوق ریسمانبازی روی دو اسپ تازندهی طالب و «مجاهد» را به امید احیای دوبارهی نهادِ سلطنت در همان قبای پارینهها در سر میپرورانند، پیآمد مدهش و سرنگونی وحشتزای چنین پَرِشِ خطیر اما، در شمارش و برآورد شان ناپدید است. کسانیکه هنوز از خمارِ افیون قدرت و ثروت خداداد به هوش نیآمده و هنایش دودِ چلمِ شهنشاهی توان دید راستینهگیهای نورستهی جامعهی افغانی را از ایشان دزدیده است، گردهمایی ماسکو سبب دلگرمی جنونزده در دماغهای خشکیدهی شان گردیده و نخستین پلکانِ دستیابی دوباره به حاکمیت را طیشده میپندارند. بیگمان نیستم که واقعیتهای سرسخت افغانستانِ امروز به زودی کیفِ نشهی این دودِ حرام را از مغزهای خیالپرداز شان بیرون کند.
سخنرانیهای بیمجرا، بیمایهگی در پیشگوییها، اغراق در برآیندها، ریا در پیشآمدها و پارهی از اداهای ساختهگی و بینمک و نیز عربدهگیهای ملایی-دانشگاهی چیره بر هوا و فضای این همایشِ کاذب به پخش این «قطعنامه مشترک» بی دورنما، بی جوهر و بی پایه انجامید. آمیزهی حزبی-ایدیولوژیکی خشن و پیشینهی خونبارِ سیاسی-نظامی راهیافتهگان این همایش، همانگونه که ناگزیری زوالِ معنوی-اخلاقی و ساختاری چنین ریختارهای طفیلی بر بدنهی رنجور جامعهی افغانی را به مهمیزِ تندی بست، خیمهشببازی«گفتوگوهای بینالافغانی» را تا مرز یک مضحکهی بی ارزش، زودگذر و حاشیوی معرفی نمود. نه میارزد که به حلاجی درونمایهی «قطعنامه مشترک» پرداخت چون از پیام آن در طول و عرض ۹ مادهی ناجور، تعفن مشمئرکنندهی سلطهی آدمستیزِ امارات اسلامی طالبان به مشام میرسد. این «قطعنامه مشترک» که با دستخطِ بُرانِ فرستادههای طالبان، «جهادیها» و «دانشگاهیها» اعتبار یافته است، دورهی گذار به صلح را در تمنای برقراری خلافت اسلامی در نمونهی امارت اسلامی طالبان و نیز پندارهای واهی اسلام ستیزهگر سیاسی خطکشی نموده است.
نسشتِ عبرتانگیز ماسکو که در آمیزهی غلط، آوندِ غلط، زمانغلط، مکان غلط و پندار غلط به راه افتاد پرده از روی حقانیتِ کاذبِ «جهاد» وهیبتِ تصنعی طالب برداشته، چیستی و سرشت «دانشگاهیهای گریزپا» و بازماندههای گمراهشدهی همان ساختار سربازخانهیی و چشمداشتهای ریایی و افغاندشمن شان را رسوای عام و خاص نمود. «گفتوگوهای بینالافغانی» در ماسکو کم از کم کمک نمود تا مردم زخمی و بیخبر افغانستان دشمنان نان و نام و ناموس خویش را به خوبی شناسایی کرده و از نیتِ پلید شان که در چادر بیتقصیر و منزهی صلح و اسلام پردهپوشی گردیده، آگاه شود.
معاشقهها، روبوسیها، بهآغوشگرفتنها و خلوتهای پنهانی میان «جهادیها» و طالبها و بقیه «زاغ» و زغنِ این انجمنِ سترون در دهلیزها و زیرگذرهای «پریزدنت هوتل» و سطرهای کجومعوج «قطعنامه مشترک» همایش ماسکو فهم این معضل را نیز رمزگشایی نمود که دولت آقای اشرف غنی طی چهار سال و اندی موجودیت خویش، پیوسته و پیگیر زیر آماج دهشت و وحشت همین قبیلهی شر و فساد قرار گرفته و از اجرای وعدههای انتخاباتی خویش منحرف ساخته میشده است. هرگاه طالب با راکت و خمپاره و انتحاری و کنشهای تروریستی زیر سایهبان حمایت اردوی پاکستان با حاکمیت میجنگیده، «مجاهد» و «دانشگاهی»، از درون نظام، در پناه تکت پنجاه فیصد سهم خویش، سرگرم تخریب استنادهای دولتداری و نیز گذار تند کشور به مدنیباوری و مردمسالاری بوده است. بغاوتهای پی در پی، به راهاندازی «حرکتهای مدنی خطرناک» تا «انقلاب نارنجی»، نافرمانی در برابر قانون و دولت، تهدید به تجزیه و ازسرگیری «جهاد»، «حقطلبی» و برتریجویی و زنجیرهی از دسیسهها، ترورها، دزدیها، آدمرباییها و کارشکنیها مواردی اند که هیچ کمی در برابر انتحار طالبی نه داشته اند. طالب و «جهادی» دو لبهی بُرندهی تیغِ خونچکان زمامداران پاکستان است که طی چند دههی پیهم سرزمین ما را برای باشندهگانش به تنور سوزان مبدل ساخته و هستی مادی و معنوی کشور، یگانهگی قومها و قبیلهها و بنیادهای دینباوری زادگاه ما را به سود پنجابیها صدمه رسانده است.
«گفتوگوهای بینالافغانی» در ماسکو، همزمان، روی دیگر سکهی دیدمانِ توطئه را در بُعد منطقهیی برهنه ساخت. آمیزهی جثهها و هیکلهایی «افغانی» که به فراخون ماسکو لبیک گفتند نمایانگرِ صریح همسویی روسیه، پاکستان و ایران در پرسمانِ جنگ و صلح در افغانستان بوده، بیانِ همدردی خاموش و پنهانی روسیه با خصم دولت افغانستان اما، به معنی یورش خشن بر ارزشهای پذیرفتهشدهی همبود جهانی، حقوق بینالدول و هنجارهای همسایهگی نیک است. جایگاه روسیه در سرنوشت افغانستان و برگشت صلح به زیستگاه زخمی ما، بیگمان، پر ارزش و حیاتی است، اما آوندی که رهبری روسیه برای داخلشدن به این کارزار گزیده است، از بنیاد با سود ذاتی افغانستان و گذار به ثبات و آرامش در منطقه در تضاد است. پیشدستی ناروای فدراتیف روسیه در مسالههای سراسری افغانی، آنهم در روشنی تجربههای خونین گذشتهی نه چندان دور، گره دیگر بر کورگره معضل افغانستان افزوده، رویاروییها در منطقه را به مهمیز قهر و خشونت بیشتر میبندد. دَورزدن از عقب دولت قانونی افغانستان و پرداختن به مغازله با تروریستها و آدمکشهای نامدار جهانی قابل نکوهش و انزجار است.
آنچه به نام برآیندِ همایش ماسکو میتوان برجسته ساخت، بیداری همبود آموزشیافتهگان کشور و درستی گزینش مردم در دفاع بیدریغ از دستآوردهای مردمسالار و گذار به دولت و جامعهی مدنی است. مردم بلاپروردهی افغانستان با ندای رسا به خیمهشببازی «گفتوگوهای بینالافغانی» در ماسکو نه گفتند.
هالند
۸ فبروری سال ۲۰۱۹