نوشته استاد یعقوب یسنا
اشرف غنی هنگامیکه رییس دانشگاهِ کابل بود، استادان دانشگاهِ کابل را میخواست، تاریخ افغانستان درس میداد. تاریخ را طبق هژمونی قومی توجیه میکرد، هر استادی که انتقاد میکرد بر آن استاد چیغ میزد و...، با استادانی درگیر نیز شده بود. اما چند روز پیش که به نوعی این تاریخ، مخالف منفعت سیاسی اشرف غنی رقم میخورد، تاریخ قومی افغانستان را مورد چالش قرار داد و گفت از احمدشاه تا کرزی صاحب برای قدرت پدر پسر را کشته و پسر و پدر را... تاکید کرد فقط من به آرای مردم آمدهام و آمریکاییها مرا نیاوردهاست و بادیگارد امریکایی ندارم.
(توجه بفرمایید!).
امروز برخلاف سخنان چند روز قبل خود، همان سخن همیشهگیاش را تکرار کرد، امان الله خان را قهرمان ملی خطاب کرد و به نوعی خود را ادامهدهندهی سیاست امان الله خان قلمداد کرد؛ درحالیکه اشاره چند روز قبل اشرف غنی به رسم پدر کشی و پسر کشی در قدرت به امان الله خان نیز ارتباط میگرفت. به عطا پیامی مشخص داشت. خطاب به والی مزار گفت نمایندهی من استی و نمایندهی من میباشی. معنای ضمنی این سخن این بود که تو (والی) نتیجهی تفاهنامه، بین من و عطا نیستی. به هرصورت، فکر میکنم بهتر است استاد عطا سیاست خود را از نظر رویکرد سیاسی تغییر بدهد؛ زیرا این رویکرد که غنی با من تفاهنامه امضا کردهاست و...، از نظر سیاسی و حقوقی هیچنوع الزام سیاسی و حقوقی نمیتواند درپی داشتهباشد؛ برای اینکه غنی از آدرس دولت مکلفیت ندارد که با یک فرد یا... تفاهمنامه امضا کند. تفاهنامه امضاکردن غنی با افراد این معنا را دارد که عجالتا به افراد قند چوشکی بدهد تا دهان آن افراد شیرین شود.