غرزی لایق
صد سال دوستی افغان-روسیه: درسها و عبرتها
از صدمین سالِ دوستی میان افغانستان و فدراتیف روسیه، البته در غیاب دولت افغانستان، در ماسکو بزرگداشت به عمل آوردند. یک مهملنمای پروپاقرص و یک گزینهی غریبه در گهنامهی پیوندها میان دولتها و کشورها!
چه سبب شد تا یادبود از چنین مناسبتِ ارجمند را که با نام و.ای. لینن و امیر امانالله خان غازی تنگ گره خورده و به یاری «کمونیستهای» حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا ذروهی برادری فرازآمده، با ارباب اسلام ستیزهگر سیاسی، سردستههای «جهادی» و امارت اسلامی طالبان، به جای جنگاندن شیشههای ودکا و نمایش «دریاچهی قو» در صالون «بالشوی تیاتر»، با ادای نماز جماعت و نفلهای پیاپی، شرمساری ببخشند و آدم و عالم را به هیهات درآورند؟ البته، آقای عطا نور در داهیانهگی برداشت ناقص خویش این دوستی را برای خشنودی روان آقای کرزی، در یک نوپردازی عجولانه تا زمامداری احمدشاه ابدالی درازا بخشید.
هرگاه بپذیریم که دولتها، به ویژه زورآوران جهانی «دوستان و دشمنان دایمی» نه دارند، یک اصلِ انسانی و اخلاقی در مناسبات میان دولتها، به ویژه در روزگار آشوبزای ما دایمی و پایدار است که با گویههای پرارزش احترام متقابل، همزیستی برادرانه و تبارز فرهنگِ عالی همسایهگی زینت یافته اند. بگذار روسیه سودِ کوتاهمدت خویش را در وجود دلالان تجریدشدهی هستار مادی و روحانی افغانستان دریافته باشد، در آتیه اما، مردم بلاپروردهی افغانستان و برگزیدههای شایستهی شان جانبِ بیبدیل رابطههای دو جانبه و چند جانبه با جهان در حال دگرگونی خواهند شد که روسیه نیز به مثابهی همسایهی زورمند شمالی ما درج چنین فهرست خواهد بود.
مناسبات صد سالهی میان افغانستان و روسیه، بیگمان، در تمام طول و عرض خویش، تکگونه و یکراسته نبوده، چنانکه دیپلوماسی روسیه در امروز با سمتگیری طالبی/«جهادی» بسندهگی اختیار نموده، در دیروزِ قریب نیز تندگرایی «چپ» و بیداد قشلهگرایی پرولتری در زادگاه ما را مال خود میدانسته است. نهمیتوان از نقش کمکهای اقتصادی و مالی اتحاد شوروی پس از سالهای غلبه بر فاشیزم هتلری برای بهپاخیزی حیات اقتصادی کشور فقیر ما چشمپوشی نمود، آنچه نسل نورستهی وطن را اما، در زیر و بم مناسبات میان افغانستان و روسیه به تأمل فرامیخواند، غمنامهیی است که به یاری همسایهی بزرگ شمالی از براندازی حاکمیت محمد ظاهرشاه به یاری سردار محمد داؤد خان آغاز و تا قیام نظامی ثور ۱۳۵۷ توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان، هجوم یگانهای لشکر سرخ در جدی سال ۱۳۵۸ و نیز پیشآمد عهدشکنانه و یکجانبهی روسیه در برابر حاکمیت دکتور نجیبالله و زمینهسازی سقوط وحشتناک دولتداری و فروپاشی مدهش نیروهای مسلح در ثور سال ۱۳۷۱ در افغانستان دوام یافت.
افغانستان به تقصیر ایستار جغرافیایی خویش در نزدیکی مرزهای جنوبی روسیه، با تکیه بر تجربههای تلخ و شیرین رابطهها با ماسکو، ناگزیر است تا ارزشهای همزیستی مسالمتآمیز و احترام متقابل با فدراتیف روسیه را با رعایت تنگ سود ذاتی کشور و مفاد حقوق بینالدول از نظر دور نهسازد. جایگاه روسیه در پروسهی برگشت صلح به افغانستان و بازسازی تهداب فروریختهی اقتصاد کشور مبرم و حیاتی است، گرایش «جهادی»/طالبی زمامداری روسیه و دورزدن از عقب دولت افغانستان اما، تمام ممکنها برای دستیابی به صلح را که جرگهی مشورتی صلح از نام مردم افغانستان خطکشی نموده است، عقیم میسازد. چنین پیامدِ دردآور، بیگمان، سود ذاتی افغانستان را به حیث واحد جداناپذیر مناسبات جهانی صدمهی جدی زده و بار دیگر نیت و ارادهی روسیه در برابر افغانستان را زیر پرسش قرار میدهد.
در مغازلهی جاری میان ماسکو و سلهداران «جهادی» و ریشداران طالبی به سرکردهگی آقای کرزی کافیست تا سرنوشت غمانگیز حفیظالله امین، ببرک کارمل و دکتور نجیبالله را به حیث نمونههای دوستی و برادری روی سفرهی آنها گذاشت.
هالند
۲۸ می سال ۲۰۱۹