غرزی لایق
خیمهشببازی ناکام لاهور به پیشواز سفر آقای اشرف غنی به پاکستان و واردنمودن فشار بالای دولت افغانستان چنین شتابزده و بیسنجش مهندسی گردیده بود.
در دوامِ زشت و سخیف «بازی بزرگ»، خیمهشببازی بچهگانهی «کنفرانس صلح افغانستان» در لاهور شرمساری دیگری بود که در ۲۲ جون سال ۲۰۱۹ به مثابهی پیآمدِ ناگزیر نشستهای ماسکو به هدف «آشتی» میان طالب، «مجاهد» و «دانشگاهیهای» آغشته به وبای افغانستیزی، در غیاب مردم و دولت افغانستان فراخوانده شده بود. مضحکهی لاهور نه به خاطر نفسِ شیطانی ضد هندیاش، نه به خاطر ادای موذیانهی صلحخواهی برای دیار زخمی ما و حتی نه به خاطر گزینهی فراخواندهشدههای افغانی و «خراسانی» برای تجدید پیمانِ پادوی و سجده بر آستان خصم ذاتی افغانستان، بل از زاویهی بزرگمنشی و حاتمبخشی چند پاکستانمشربِ معلومالحال سزاوار مکث و مداقه و نکوهش است.
بیگمان، نیاز نخستین افغانستان خونینکفن بازگرداندن بیقید و شرط صلح و ثبات به کشور است و این ندا و نیت از هر گوشه و بیشهی گیتی که به آدرس افغانها طنین اندازد، مایهی خشنودی و سزاوار لبیک میباشد. آرایش تازهی حکومت پاکستان و حکمفرمایان نظامی این کشور پیرامون پرسمان جنگ و صلح در میهن ما اما، بنا بر ذات خبیثهی افغانستیز و تاریخچهی پرکذب و پرریای رابطههای پاکستان با همسایهگان، به جای خوشبینی و دلگرمی تنفر و انزجار بار میآورد و تخم دودلی در مخیلهها میکارد. برگههای سیاه گهنامهی زایش نامیمون پاکستان و کینهی مادرزادش با افغانستان تا روزگار ما، روی این فرداد به نکویی صحه میگذارد.
خیلی مشمئزکننده است که در امتدادِ نشستها و دیدارهای بیمروتانه و بیآزرمِ ریشدرازانِ شهرهی «جهادی»، تهماندههای پیرخانههای زوالیافتهی شر و فساد و «دانشگاهیهای» وطنگمکرده با ارباب پنجابی شان این حکم رایگان، جزمی و مجرد که گویا رابطهها میان افغانستان و پاکستان باید از «نو تعریف» گردند، از همان حنجرهیی به هوا پرید که هیچگونه پیوند فرزندی و آبایی با این خطهی آتشگرفته را نه میپذیرد، بر دامان پاک میهن پیوسته نجاست خویش را میپاشد و برای تجزیهی مام وطن از هیچ خدعه و فریبی دریغ نهمیورزد. سرواژهی این «تعریف نو»، به گمانِ پرعیبِ این دستپروردهی قوماندانیت پنجاب، پیش از هرچیز دیگر در آیینهی پرداختن به «مرز دیورند» انداز ویژه مییافته است: «مرز دیورند باید با آهن و فولاد بسته شود!»
بحثِ «مرز دیورند»، بیگمان، شاهکلید مسأله میان افغانستان و کشور نوبنیاد پاکستان را تشکیل میدهد، پهنا و درازای کشیدهگی روی «مرز دیورند» اما، بیشتر از عمر پاکستان است. به گواهی دستآویزهای معتبر، این خطِ نامنهادِ استعماری یک بدنهی از سرزمین آبایی افغانها را از کنارههای رود اباسین، در پیآمد حیلههای بریتانیای کبیر، در دفعههای پی در پی، با جبر و اختناق جدا نموده و پشتونها و بلوچها را به دو پارچه تقسیم نموده است. بدون پرداختن به پرسمان «مرز دیورند»، دستیابی به حل عادلانهی معضل پشتونها و بلوچها، آنهم در پناه صدور حکم بی سر و تهِ «مرز دیورند باید با آهن و فولاد بسته شود»، از کدام «تعریف نو» در رابطهها میان افغانستان و پاکستان میتوان حرف زد؟ چه مهملهای تازه در مناسبات میان افغانستان و پاکستان جوانه زده است که افغانها را به «تعریف نو» ناگزیر میسازد؟ الیاف این «تعریف نو» را افغانها میتنند و یا «خراسانیهای» درمانده و خیالپرداز؟
پوشیده نیست که «فرهنگ استراتیژیک پاکستان»از بدو پیدایش بدشگون این کشور در نقشهی جنوب آسیا در سال ۱۹۴۷م. بالای «سه ستون بنیادین» بنا یافته است که طی تمام زمان موجودیت این کشور بدون اندکترین کژی پیگیری میشده است. «ترویج هندهراسی، استفاده از اسلام به حیث ابزار سیاست گذاری و اتکا به ارتش به حیث حافظ اصلی کشور» سهپایهی سود ذاتی پاکستان را میساخته است. با تکیه بر همین سهضلعی «فرهنگ استراتیژیک پاکستان»، نباید تردید داشت که «پاکستان قصد دارد نفوذ هند در افغانستان کاهش یابد و دولت افغانستان از ادعای مرزی بر قلمرو پاکستان صرفنظر کند.» بیگمان، عربدهگیهای کهنه و نو سردار فدارلیخواهی که خواهان بستن خط نامنهاد دیورند با «آهن و فولاد» است، «تعریف نو» از رابطهها میان دو کشور را در بستر سود ذاتی پاکستان پرمعنیتر میسازد(با تفصیل مراجعه شود به: اعجاز خان، «فرهنگ استراتیژیک و سیاست گذاری خارجی پاکستان»، ۲۰۰۷: ۱۵)(از برگهی فسیبوکی آقای یعقوب ابراهیمی). (همچنان: ماسکالینکو: «سیاست خارجی پاکستان»، برگردان به فارسی از این قلم)
گذر شتابزده از برابر چهرهها و هیکلهای ناموزون و پاکستانمشرب که از نام افغانستان برای حضور در این همایش به سفارش ادارهی خبرچینی نظامی پاکستان با امانتداری ویژه دستچین شده بودند، هیچ جای دودلی باقی نهمیگذارد پنداشت که نیت و ارادهی پاکستان در برابر افغانستان سری مویی عوض نهگردیده، در لفافهی فریبنده و دروغین ابا از برنامهی «عمق استراتیژیک»، خطوط اساسی سهضلعی «فرهنگ استراتیژیک» خویش را مو به مو، اما با گزینهی واژهگانی «نو» پیگیری میکند. بقای پاکستان به مثابهی روپوش سیاستهای انگلیسی در منطقه با همین سهضلعی راهبردی پیوند ناگسستنی دارد.
صفیر نالهی بدریختِ بستن «مرز دیورند» با «آهن و فولاد» و ندای خوار و ذلیل پرداختن به «تعریف نو» از مناسبات پاکستان با افغانستان و نیز بیان همدردی و همسویی با رژیم و دولتی که افغانستان را برای باشندهگانش به جهنم مبدل ساخته، هستار مادی و روحانی آن را با نیستی همسان نموده و هر لحظه در پی تجزیه و نابودی آن نقشهکشی مینماید، جز خیانت وطنی، تعریف دیگر نه دارد. باور دارم که مردم بیدارشدهی کشور پاسخ این خیانت را روی سفرهی این نامدارانِ افغاندشمن میگذارد.
به یاد داشته باشیم که خیمهشببازی ناکام لاهور به پیشواز سفر آقای اشرف غنی به پاکستان و واردنمودن فشار بالای دولت افغانستان چنین شتابزده و بیسنجش مهندسی گردیده بود. میارزد تا این گام نظامیهای پاکستان و پاکستانیهای «افغان» را در قالب «تعریف نو» از مناسبات میان افغانستان و پاکستان به دست کنکاش سپرد.
۲۴ جون سال ۲۰۱۹
ویرجینیا- امریکا