ارزشناک ترین کشف واقعیت از قلم اسد بودا
کامو اسطورهی سیزیف را اینگونه جمعبندی کرده است: سیزیف محکوم بود «تختهسنگی را بیوقفه تا قلّهِ کوهی بغلتاند؛ به قلّه که میرسید، تختهسنگ با تمامیِ وزنِ خود دوباره به پایین میافتاد. خدایان با دلایلی موجّه به این نتیجه رسیده بودند که هیچ “کیفر”ی بدتر از کارِ بیهوده و بیاُمید نیست». بهنظر میرسد برداشت کامو از اسطورهی سیزیف رویکرد فعالان سیاسی تاجیک به انتخابات و دولتداری را توضیح میدهد. اگر مردم تاجیک را سیزیف تصور کنیم، عبدالله همان تختهسنگی است که مردم بیوقفه تلاش میکنند آن را «تا قلّهِ کوهی بغلتاند». وقتی به قلّه که میرسد، «تختهسنگ با تمامیِ وزنِ خود دوباره به پایین» سقوط میکند. سالهاست فعالانِ سیاسی و دار و دستهی جهادی تاجیک، خود را محکوم میدانند این کار بیهوده و بیامید را تکرار کنند ولی قرار نیست این «تختِ سنگِ عذاب» بهجایی برسد. هر بار پس آنکه روی شانههای مردم به قله میرسد، دوباره به نقطهی صفر و درون دره بر میگردد.