آنچه امروز در پیآمد رسانهیی شدن برآیند انتخابات ریاست جمهوری میزان سال ۱۳۹۸ پیش آمده و زمینهساز پیدایی جزیرههای خودسری و خودگردانی فریبنده و ناپایا گردیده است، رهآورد روراستِ دگردیسیهایی است که طی نیم سدهی اخیر گهشماری پرآشوب زادگاه ما، در تهخانههای وجدان پرمعصیت جداییطلبها، مرکزگریزها و تجزیهخواهها زایش یافته، به پختهگی رسیده و اینک به سطح میریزد. خیزش در برابر قانون و دولت مرکزی تا دستزدن به ایجاد حکومت موازی نتیجهی حرکتهای مرکزگریزی است که هنوز در میانههای زمامداری سردار محمد داؤد خان در مناطق چون پنجشیر و لغمان و کنرها... در تنپوش چرکین اسلام ستیزهجوی سیاسی به آزمایش گرفته شده بود. پدیدهی حکومت موازی در همچندیهای امروزی قدرت آرایهی پیشرفتهی همان باغیگری سالهای کودکی نهضت اخوانالمسلمین است که رنگ «جهاد» گرفت و سرانجام به خشنترین شیوهی زمامداری پایان هزارهی پیشین ترسایی انجامید. حکومت موازی جوجهی ناجایزی است که از درون تخم گندیدهی بازیهای پلید همسایههای ناراست افغانستان سر بیرون آورده و به هدف ناتوانسازی تا تجزیهی کشور القا و به ثمر رسانده شده است.
پندارهی حکومت موازی فرگشتِ خردورزِ همان بدعتی است که در پیآمد پرخشونت و بیابانی آن دولتداری دکتور نجیبالله در ثور سال ۱۳۷۱ با سقوط مدهش رو به رو گردید و هستار مادی و معنوی کشور با جان هزاران تن فرزند بیگناه آن به خاک و خون کشانده شده.
هرگاه در دیروز عربدهی حکومت موازی علیه دکتور نجیبالله از بلخ بلند گردید، در امروز اما، با سازوبرگ پرحیلهتر و پرروتر، از «سپیدار»، از جوار ارگ گوشها را اذیت میکند.
استناد دیدمانی به ثمررساندن گمانهی واهی تجزیه و زایمان حکومت موازی را که عصارهی تپندهگیهای مشترک و یا جدا جدای تمام مرکزگریزهای «چپ» و «راست»، سکتها و سکتاریستهای از هر قماش، فدرالیخواهان خیالپرداز، قوممشربان دموکراتیک خلق، سران احزاب و ساختارهای زوالیافتهی دوران «جنگ سرد»، بیمارها و زخمخوردههای «جهادی» و «کمونیستی» میساخته است، واهیاندیشی آغازین «ستم ملی» رنگ میبخشد که از بطن «چپ» عاصی و پرخاشجو بیرون آمد. بیگمان، ردهی موازیخواهان با قوماندانیت فاسد و خونریز «جهادی» و غیرجهای و نیز جنایتکاران جنگی نیمسدهی اخیر به کمال رسیده است که از فرجام داد و کیفر در هراس و گریز اند.
اعلان حکومت موازی هیچ همخونی و همسری با قانون، اصل مردمسالاری و برآیند انتخابات اخیر ریاست جمهوری و مشروعیت قدرت در افغانستان نهدارد. این خیمهشببازی نوبتی که شیکپوش «سپیدار» به راهانداخته است، دشمنی آشکار با سود ذاتی افغانستان و سلامت و یگانهگی آن است. این نیرنگ راه به تجزیهی افغانستان باز میکند که هرازگاهی از حنجرهی چهرههای شناختهشدهی جداییطلب از عقب میز خطابههای دولتی، غیردولتی و نشستهای خصوصی هشدار داده میشده است و امروز به دور سپیدارنشین حلقه زده اند. بیگمان، در بازی جاری، خصومت با پیروزی تیم دولتساز اصل نیست، بلکه برگزیدهشدن دوبارهی محمد اشرف غنی به حیث رییس جمهور افغانستان به مثابهی یک ترفند و یک آزمایش دیگر در مسیر پیادهسازی تجزیهی افغانستان به کارگرفته شده که پندارهای آغازین آن هنوز همپا با پیدایش حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در بطن همبود جنبش دادخواه کشور تخمهگذاری گردیده بود. اعلان حکومت موازی آخرین ابزار گذار به تجزیهی افغانستان و ایستگاه پایانی اندیشه و عمل سکتها و تهماندههای زیرساختهای مرکزگریز است که قانون و سالاریت مردم را به گروگان گرفته اند.
این موج بدآهنگ و بیابانی که خیلی غیرمنتظره هم نبوده است، با تمام کرشمههای شهرنمایی فریبندهی خود به زوال محتوم محکوم است. افغانستان زادگاه ایلها و خیلهای بیشمار است که در رنگارنگی تباری خویش، طی سدهها، به یک مجموعهی فولادین و آسیبناپذیر مبدل گردیده و مدوجزرهای فراوان را پشت سر گذاشته و به موزاییک جداناپذیر امروز رسیده است. خیالپردازی جدایی و تجزیه در تنپوش شنگول حکومت موازی فقط دماغ آشفتهی چند پایگریز آموزشیافته را برای چند روز تسکین خواهد کرد، سیر سختجان حادثهها اما، به دوام و پایداری جمهوریت و افغانستان واحد و یگانه صحه میگذارد.
هالند
۲۰ فبروری سال ۲۰۲۰