غرزی لایق
ذوق «حکومت موازی»: یک تیر خطا
«چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی
رندی وهوسناکی در عهد شباب اولی»
آقای رشید دوستم هوشدار داده است که برآیند تقلبی انتخابات ریاست جمهوری را با ایجاد حکومت موازی پاسخ خواهد گفت. گاهی، در پیآمد رسوایی ایشچی-دوستم، کارملبندهیی از کارتههای امن انگلیس با ژاژخایی رسم همان مدرسه، گزافه گفته بود که هرگاه پهلوان دوستم با پروندهی معصیت همجنسیبازی به دادگاه کشانده شود، «ارتشمرد» شمال کشور را به «غزهی ثانی» مبدل خواهد کرد.
رسانهها و رسانهییها در باب این بیمزایی جنرال «پادشاهساز»، در کنار برازندهشدن گفتوگوهای صلح میان ایالات متحده و طالبان و نزدیکشدن اعلان نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری به هوسهای جنرال نیز وقت و وقع گذاشتند، کسی در آوند تمسخر، دیگری در ظرف تفاخر و سومی در کرتهی تجاهل به این پرسمان واهی و هستریک پرداخته است. هرزهگی این هوشدار تنها روان آشفتهیی «ارتشمردی» را ترجمه میکند که در پلکان پایانی حیات عبرتانگیزش، باخت دین و دنیای خود را با حسرت و عسرت تماشا میکند.
جنرال همین اکنون نیز، مدت درازی در دهکدهی خویش سفرهی حکومت موازی را گسترانیده و از کابل فراری است. کردار و رفتار آقای دوستم طی تمام زمان پس از تکیه بر سکوی معاونیت نخست ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴ با سرخوردهگی، یاغیگری و لجاجت علیه حکومت مرکزی عجین بوده، در جنگ و گریز، میان انقره و کابل و شبرغان، با پشتارهی پروندهی ایشچی، سرگردان و گریزان بوده است. جنرال دیریست که از کابل فرمانبرداری نهمیکند و سلطنت خیالی را در هوای احیای امیرنشین شیبانی در دهکدهی خویش، در ایام کاهلی بنا نهاده است.
پنج سال پسین دولتداری که با عجوبهی دو سرهی «حکومت وحدت ملی» به میدان آمد، سرشار از نمونههای مرکز گریزی و ایجاد واحدهای خودسر و جداییطلب در ساختار اداری-ملکی افغانستان بوده است: عطا نور در بلخ، جنرال رازق در قندهار، جنرال دوستم در جوزجان، تورن اسماعیل در هرات، برادران فرمانده در حوزهی شمالی، حاجی قدیر در ننگرهار و امیرنشینهای خورد و بزرگ دیگر در گوشهها و بیشههای کشور. این جزیرههای قدرت که در پروسهی مبارزهی سختگیر و بیامان سالهای اخیر، از دیدگاه اندیشه و عمل زبون و نابود گردیده اند، در تبانی با پنجاه فیصد قدرت دولتی سپیدارنشینها، زیر سایهی سله و عمامهی رییس جمهور پیشین و چند باغی «جهادی» از ایجاد هیچگونه سد در برابر زمامداری آقای محمد اشرف غنی و دستیابی به رفاه و ثبات و صلح دریغ نهورزیدند.
حالا، زمانیکه گلیم چند دستهگی در دولتداری چیده شده و خوابهای پریشان ایجاد امیرنشینهای مستقل و حکومتهای موازی جز افسانه گردیده، جنرال پرستاره تازه از خواب زمستانی بیدار شده و در فضایی که جهان و افغانستان به یک دستهگی حاکمیت دولتی، برآیند شفاف انتخابات و نوید صلح دست می یابند، صدای ناهنجار و زمان زدهی ایجاد حکومت موازی را از پنهانگاه آسیبپذیر خویش بلند نموده است. چنین آرزو وچشمداشت واهی نه تنها برای جنرال دوستم، بلکه برای هر گریزپای دیگر که در خیال پردازی بنای امیرنشینهای جداگانه و یا حکومتداریهای موازی غرق اند، برای جاودان منتفی گشته است. افغانستان و افغانها مدتهاست که این مانع پلید را پشت سر گذاشته اند، براهین برای پایهبخشی به این حکم کم نیستند.
هالند
۱۴ فبروری سال ۲۰۲۰