مقولهی بیریشهی «دولت همهشمول» که در ستیزهی روراست با قانون اساسی و ارزشهای پذیرفتهشدهی مردمسالاری در کشور از بطن انتخابات ریاست جمهوری میزان سال ۱۳۹۸ با اکراه تفاله گردیده، بیان سادهشده و استحالهی سُهِشهای فریبندهی است که طی نیم سدهی اخیر گهشماری افغانستان، از ایدیولوژیزدهگی دینی تا باورهای ناجور تباری، سمتی و زبانی جامه بدل نموده و پیوسته یگانهگی زادگاه ما را با گویههای غریبهی جدایی، تجزیه، فدرالیزم، حقطلبی و بدعتهایی از همین طول و عرض آماج شبخون قرار میداده است. نفیر نامیمون «حکومت موازی» و «دولت همهشمول» بازتاب سرپیچی تباری در میهن چندقومی ماست که تخمههای نخستین آن در بطن گنهکار دموکراتیک خلق مایه بست، سبب فروپاشی خونین حکومتداری دکتور نجیبالله گردید و در امروز، با سازوبرگ دیگر، نیت کرده است تا مدنیباوری و سالاریت مردم و گذار ناگزیر از تحجر اسلام سیاسی را در فریب دموکراسی سیاهپوش سازد.
ذات آمیزهی بدگهر «دولت همهشمول»، به ویژه پندارهی کاذب سردستهی خیالپرداز و دمدمی آن که از سرچشمههای مرکزگریزی و باورهای سکتاریستی دیرینه سیرآب میشوند، برگردان بیغش فضایی است که در پی نغارهی صلح میان طالبان و امریکا به میان آمده و پایههای لرزندهی «باور کاذبِ» «جهاد» را که مهندسان «دولت همهشمول» به آن چنگ انداخته اند، تهدید میکند. کیها لشکر ناهمساز این حرکت مرکزگریز و تجزیهطلب را شکل داده اند؟ کدام مهملنماها راندهشدهی «سپیدار» را ناگزیر ساخت تا علیه قانونیت بغاوت کند و دست به این خودکشی سیاسی بزنند؟
یک،
آرایه و درونمایهی آمیزهیی که از تیم «ثبات و همگرایی» تا رسانهییسازی «دولت همهشمول» انجامید، بیشترینه گویای گردآمدن تمام زاغ و زغن جنگل قوماندانیت «جهاد» است که در کشتار افغانها، چور و غصب داراییهای مردم، جنایات جنگی، دزدی بیتالمال، قاچاق مواد مخدر و لیلام ارزشهای باستانی کشور مورد نفرین آدم و عالم اند. فهرست چهرهها و ساختارهایی که تیر پشت «دولت همهشمول» را میسازند، به گونهیی با نقض حقوق انسان و جنایتهای جنگی شهرت داشته و با چنین اتهامها چشمبهراه برپایی دادگاه عدالت انتقالی میباشند؛
دو،
تمام ناباوران یگانهگی افغانستان، چکیدههای جداییطلب و مرکزگریز ساختارهای «چپ» و «راست» سنتی، گروهبندیهای لاغر سکتاریست شمال، آوازهگران افتادهی فدرالباوری، چاقوکشان، ولگردان و لومپنهای کارتههای شهری، شماری آموزشیافتهگان گمراه و فریبخورده به دور راندهشدهی «سپیدار» حلقه زده و بیان مادی خیالپردازیهای شاعرانهی خویش را در آوند آسیبپذیر و شکنندهی «دولت همهشمول» و پایگاه بیبنیاد و «سپهبد» فرسودهی آن در شمال افغانستان جستجو میکنند؛
سه،
آنچه زوال این «سرپیچی آرام» را به مهمیز تندی میبندد، همان رگههای ناجایز اندیشهی «ستم ملی» است که در بدمنشی پشتونستیزی برهنه و در لفافهی بدواژههای «شوونیزم پشتونی»، «فاشیزم قبیله»، «زیادهخواهی پشتونها» و دهها آخته و نواختهیی از همین سنخ به بازار اندیشه عرضه گردیده و سبب گمراهی نورستههای ما میگردیده است. حالا، زمانیکه معجون بدریخت «حکومت همهشمول» در قبای شرمساری پا به گلیم بازیهای قدرت گذاشته، باور کاذب شمال و جنوب، پشتون و غیر پشتون، فارسی و پشتو تندتر از هر زمان دیگر راه به گفتمانهای رسانهیی باز میکند و چنان پندار را به عرصهی اندیشه پرتاب میکنند که گویا «دولت همهشمول» طلایهدار توپخانهی غیرپشتونها علیه پشتونها و تبارز قیام شمال است که سدهها چشمبهراه غرشش بوده اند.
چهار،
بوق ناهنجار این «مقاومت» که به مثابهی آزمون فرجامین در دستگاه پنداری مرکزگریزهای شهرهی «چپ» و «راست» و اندیشهپردازان «جمعیت» و «وحدت» و «جنبش» رسوب نموده است، بیانگر تبلرزهی بازپرس و حسابدهیِ است که آقای محمد اشرف غنی رییس جمهور افغانستان و تیم شایستهسالارانش طی پردازهای پیشاانتخاباتی به مردم کشور بشارت داده اند. باور دارم که این بازپرس خیلی بهموقع، خیلی عادلانه و خیلی بیرحم خواهد بود.
جدا از دلگرمیها و دلواپسیهای همسایهها و بازیگران «بازی بزرگ»، افول پایگاههای اندیشوی و ایستگاههای ساختاری رزمی اسلام سیاسی در چهرهی «جهاد» و میراثخواران تنظیمهای «جهادی» به امر ناگزیر زمان ما مبدل گردیده و سالاریت مردم، دسترسی به حقوق شهروندی، سیطرهی قانونیت و گذار به دولت مدنی نیاز و ندای روز شده اند.
هالند
۱۱ مارچ سال ۲۰۲۰