اخیراً اردشیرزاهدی پیر مقیم امریکا ( کانادا؟) گفت: اگر شاه زنده بود، از قاسم سلیمانی قدردانی می کرد!
برش هایی از خاطرات علم را از نظر شخص شاه به خود این شخص بخوانید.
اردشیر زاهدی وزیر خارجه برای فردا شب دعوتی به شام از شاهنشاه و پادشاه سابق آلبانی کرده بود. عرض کردم مصادف با شب وفات حضرت علی است، شگون ندارد. به علاوه با این همه سرباز و درجهدار متعصب نادان کار خطرناکی است. فرمودند درست میگوئی، بگو شب مهمانی را تغییر بدهد. به اردشیر گفتم، خیلی ناراحت شد.
صبح شرفیاب شدم. کارهای جاری را به عرض رساندم. شاهنشاه مقداری از بیتجربگی و بچگی اردشیر زاهدی نالیدند، فرمودند : در سیاست خارجی حرفهای نامربوط میزند که باعث گرفتاری است. مثلاً به وزیر خارجه هندوستان گفته بود که ما هرگز به پاکستان کمک نمیکنیم، در صورتی که همعهد و پیمان پاکستان هستیم و ممکن نبوده از این بیمعنیتر یک کسی حرف بزند.
موضوع فحشکاری به وزیر خارجه را عرض کردم. فرمودند : خیال دارم او را عوض کنم، به کسی نگویی، ولی بسیار بچه سبکمغزی است. پشیمان هستم که چرا او را تعیین کردم، دایما باید مواظب او باشم، این که کار نمیشود. دیگر من عرضی نکردم. فرمودند، شاید او را به سفارت پاریس بفرستم.
وقتی اردشیر و شهناز در تهران بودند، یعنی اردشیر سفیر بود، در یک مجلس آنقدر از اسافل اعضا جلوی والاحضرت صحبت کرد که من و همه حاضرین خجل شده بودیم.
ضمن کارها باز شاهنشاه فرمودند، امروز نوک اردشیر زاهدی وزیر خارجه را چیدم. سفیر ما در مسکو گزارشی به وزارت خارجه فرستاده بود و گفته بود رونوشت این گزارش را برای وزارت دربار خواهم فرستاد. گوشه گزارش نوشتم خیلی بیجا کردهای. باید گزارش را به دربار بدهی، رونوشت به وزارت خارجه بفرستی. عرض کردم، دیدم اردشیر خیلی پکر و بیچاره است. بعد مقداری از نادانی او شکایت فرمودند.
صبح شرفیاب شدم...عرض کردم اردشیر زاهدی که از مکزیک هم آکردیته میباشد برای آمدن رئیسجمهور مکزیک به ایران بیاید؟ فرمودند، نه اگر بیاید برای خیلی جاها منجمله محل نشستن خودش سر میز و هزار چیز دیگر بیربط شلوغ میکند، لازم نیست.
به چه حق بر خلاف صحبت من حرف میزند؟ عرض کردم لابد نظر شاهنشاه را نمیدانستند. فرمودند، اصلاً چرا حرف میزند؟ مگر غیر از مزخرفگوئی هم چیزی بلد است؟ عرض کردم من هم که در اخبار این مطالب را دیدم، تعجب کردم و خیال کردم که به او دستوری فرمودهاید...بعد باز شرح مفصلی از پرگوئی و مزخرفگویی اردشیر فرمودند و معلوم شد که هنوز خیلی عصبانی هستند. عرض کردم نطقهای اردشیر را خواندم، بد نبود، فقط همین اشتباه را کرده بود. فرمودند، آخر معلوماتی که ندارد، گندهگوزی میکند که جلب توجه کند.
این روزها سکوت دارودسته رضا پهلوی هم دیدنی است. آخر هر چه بگویند تُف سربالاست. پدر اردشیر زاهدی عامل کودتائی بود که پدر تاجدار رضا پهلوی را سر کار آورد. شیوه مملکتداری اعلیحضرت هم از اظهارات او در خصوص نادانی زاهدی کاملاً پیداست. عجب معرکهای است.
خاطرات علم :
09/09/48
19/05/46
19/05/46
24/01/47
24/01/47
24/01/47
24/01/47
21/11/47
21/11/47
24/02/47
24/01/47
16/04/54
30/06/54
برگرفته از صفحه محمد بابایی