کاوه جبران
گویند کسی در سبدی چند تخممرغ گذاشته و راهی را طی میکرد. با خود میاندیشید، وقتی به منزل برسد تخممرغها را زیر پای مرغ همسایه که کرک است، خواهد گذاشت. پس از چهل روز او صاحب مرغهای زیادی خواهد شد که هر کدام آن به نوبت تخم میگذارند. سپس این تخمها را مرغهای بعدی و بعدی به چوچه تبدیل خواهند کرد. او شماری از این مرغها را به نوبت خواهد فروخت و با پولش خانهیی خواهد ساخت و سپس ازدواج کرده و خود خانواده تشکیل میدهد... .
این کس همینگونه که میاندیشید ناگهان پایش به سنگی بند شد و با صورت به زمین خورد و همه تخممرغهایش شکست. در نتیجه، آرزوهایش همه با خاک یکسان شدند.
حالا که آدم توافقنامهٔ داکتر عبدالله را با متقلب اعظم و بزرگترین قلاش تاریخ این مملکت میبیند، یاد همین حکایت میافتد. تمام اعتبار این توافقنامه به نتیجهٔ عملی مذاکرات طالب و آمریکا وابسته است. کافی است این مذاکرات بهم بخورد تا تمام خیالات داکتر عبدالله با خاک یکسان گردد، تا یکبار دیگر خیل قوماندانان و تیکهداران قومی غیرپشتون دست از پا درازتر در تلویزیونها بابت طعن و نفرین یکدیگر ظاهر شوند و همینطور چریکهای اجیر فرهنگی آنان در فیسبوک.
ای بسا رنج عظیم... ای بسا عذاب الیم... ای بسا سرنوشت سیاه که یک مجنون تمامعیار، یک دلقک دروغگو، با تقلب و تزویر و امتیاز قومیاش یک بار دیگر بر شانههای مردم سوار شد و این عذاب پنج سال دیگر و شاید هم بیشتر از آن ادامه خواهد داشت.