سهراب سیرت
به طور اتفاقی بحثی دربارهٔ ادبیات افغانستان را در اینستاگرام دیدم که در آن استاد محمدکاظم کاظمی حرف میزد. گرداننده، خانم شفیعی از ایران بود. بحث خوبی بود اما موجب شد یک نکته را به عنوان گلایه از آقای کاظمی اینجا مطرح کنم.
قبل از مطرح کردن این گلایهٔ دیرین، باید بگویم، اگر انتقادی را که به گرایش ایدئولوژیک استاد کاظمی وارد است کنار بگذاریم، از دانش ادبی او در عرصههای مختلفی همیشه آموختهایم. نقش او در معرفی جریانها در سطح زبان فارسی بارز بوده است و شخصیت گرمجوش و گرامی او هم مورد احترام همه بوده است.
اما در روایت استاد کاظمی از شعر امروز افغانستان نسبت به روایت مثلن ده سال پیش او تغییری نیامده است. شعر امروز افغانستان دیگر در محدودهٔ کار شاعران عزیزی که در «در دری» پرورده شدند، خلاصه نمیشود. برخی از این شاعران هم دیگر چهرههایی فراتر از این انجمنند و به عنوان نامهای مستقل مطرح شدهاند. با آن که این شاعران مهاجر ما در ایران روی جریان کلی شعر امروز به خصوص در اوایل ظهور شان تاثیر گذاشتهاند و نقش آنها را نمیشود انکار کرد، اما در ده سال گذشته چهرههای تاثیرگذاری در داخل افغانستان هم سربلند کردهاند که شعر شان دارای تنوع بیشتری از نظر محتوا و پرداخت بوده است و از منظر زبان و روایت هم هویت مشخص و مستقلتری دارند و کار شان را ثابت کردهاند.
امیدوارم استاد کاظمی هنگام نام بردن تکرار به تکرار از فقط چند چهره، گوشهٔ چشمی به این دسته از شاعران هم داشته باشد. یکی دو نام دیگری هم که به مثالهای آقای کاظمی به عنوان «شاعران خوب سالهای اخیر» اضافه شده، همانهاییاند که به ایران بیشتر رفت و آمد داشتهاند. برای من باورپذیر نیست که استاد کاظمی از آنچه در داخل افغانستان در یک دههٔ گذشته در عرصهٔ ادبیات رخ داد و باعث شکلگیری یک جریان بالنده شد و همچنین از روند کار برخی از چهرههای بارز آن آگاه نباشد و چهرههای شاخص آن را نشناسد. فقط کافی است آنها را «به رسمیت» هم بشناسد.
امروز در عصری زندگی میکنیم که فرصتی یکسان برای همه حد اقل در فضاهای مجازی میسر است و مخاطبان میتوانند در این فضا قضاوت خود را داشته باشند. امروز دیگر کار معرفی چهرهها و آثار ادبی به «تایید و تقریظ استادان» نیاز ندارد و به چند نشریهٔ ادبی محدود نیست بنابراین بهتر است این استادان گرامی نیز دید و دل شان را فراختر کنند.