از قلم جناب محترم عبدالقدیرمیرزایی، نویسنده و روزنامه نگار
روز گذشته یک تن از خانمها که در مجتمع رهایشی ما زندهگی میکرد بهاثر بیماری کووید۱۹ جان باخت و من شاهد یک وضعیت فوقالعاده تراژیدی بودم، بهاین معنا که شمار اندکی از اقارب این متوفی در برون از مجتمع رهایشی «بلاک» گرد آمده بودند و از همدیگر میترسیدند، متوفی که فرزندان و اقارب نزدیک او در خارج بسر میبرند تنها یک فرزند پسر نوجوان که زیر سن قرار داشت دست و پاچه شدهبود، دختر کمتجربهی این بانوی متوفی بهغیر از گریه و داد بیداد هیچکاریاز دستاش بر نمیامد.
از جانب دیگر، این خانواده مصاب شدن متوفی را بهوایرس کرونا نزد همهای باشندهگان مجتمع کتمان کرده و آن را عیب میدانستند کهاین مسله همچنان از فقدان درک و فهم مردم و جامعهی ما سرچشمه میگیرد.
من باشنیدن این رویداد، نخست به پسر متوفی تماس تلفونی گرفتم و موفق به تامین این تماس نشدم، سپس با رعایت توصیههای بهداشتی از نزدیک همراه این نوجوان غمشریکی کردم و بیشتر از این کاری از من ساخته نبود و فقط کاریرا من میتوانستم این بود که، بهکمک صفاکاران مجتمع، محیط را شستشو و ضد عفونی کردیم.
انچه که بهشماری اندکی از اشتراک کنندههای مراسم تشیع جنازه، بهنزدیکان متوفی ارتباط میگرفت، انجام شد اما همهی شان از یکدیگر در هراس بودند.