گوشزدی برای خودم
"اینکه تحلیلگر باشی و روزانه بصورتِ مرتب از رسانه های داخلی و خارجی برای مصاحبه تماس دریافت کنی اما اطلاعات و داشتههایت بروز و بهنگام نبوده و منابعِ معلوماتی لازم در اختیارت نباشد؛
مدرک لیسانس در دست داشته باشی اما حداقل چهارصد عنوان کتاب را تَوَرق نکرده باشی و حتی مشخصات و شهرت نویسنده آنها را به یاد نداشته باشی؛
دو سندِ ماستری داشته باشی اما به بهانهی نداشتنِ وقت، موجبات تبدیلِ هر دو پایاننامهی مقطع ماستری را به کتاب فراهم نکرده باشی؛
مدرکِ دکتورا (Ph.D) را اخذ کرده باشی اما حدِاقل دو زبان خارجی ندانی و نتوانی بروزترین مقالاتِ ژورنال های معتبر دنیا و متون با اعتبارِ علمی را به زبانهای اصلیاش بخوانی؛
استاد دانشگاه/ پوهنتون باشی اما منابعِ درسیای که به دانشجویانت معرفی میکنی محصولِ قلمِ خودت نباشد؛
کادر علمی باشی، آرزوی ترفیع به رتبه علمی بالاتر کنی اما تالیفهای جدید، آثار علمی معتبر و حد اقل بیست مقاله ارزشمند که قابلیت ریفرنسدهی را داشته باشد، در دست مخاطب نداشته باشی؛
استاد راهنمای دهها پایاننامهی لیسانس و ماستری دانشجویان باشی اما هیچ مقالهای در سطح و کلاسِ مقالاتِ ISI نداشته باشی؛
در سیاست عملی و علمی کشور به نحوی دخیل باشی اما به زبانهای رسمی و رایج کشورِ خود ( پشتو، ازبیکی و ...) مسلط نباشی؛
در کلانترین و مهمترین جلسات، نشست ها و شوراهای تعیینکننده حضور داشته باشی اما به نوشتن خاطرات و آنچه در این برنامهها گذشته آغاز نکرده باشی؛
پس اگر ضعفها را کِتمان کنیم و اصلِ خود را به معرفی نگیریم به جایگاهِ تحلیلگر، تحصیلیافته، استادپوهنتون/دانشگاه و انسانِ برتر تاختهایم، در نهایت مخاطب ها و دانشجویانمان را اغفال کردهایم و این عیب بزرگ و کاستیِ کلان است. بادرنظرداشتِ سرگذشتِ خودم و آنچه در ۲۴ سالِ گذشته تجربه کردم به نسلِ نَو شدیداً پیشنهاد دارم تا از ورودِ پیش از وقت، غیرکارشناسانه و بدموقع به عرصه سیاستِ عملی کشور که کارآمدی چندانی نیز ندارد، خودداری کنند.
هر قدر از آدرس علمی و لیاقتِ خویش و با قِناعت و استغنا به پیمودنِ مسیر آغاز کنید هرچند کُندتر اما آبرومندانهتر و بیمنّتتر به مقصد می رسید.
نسلِ نو ما با اعتنا و اهتمامِ به یادگیری و علماندوزی و دانشپژوهی و پس از اتمامِ صبورانه مقاطع تحصیلی میتوانند در فضای کار و سیاست، شروعِ طوفانیتر، موثرتر و در عینحال پایدارتری داشته باشند.