سرنوشت مبهم جمهوریتِ فریب:
«تیغ میگوید جوابِ مرغ بیهنگام را»
نوشته: نجیب بارور
چندی قبل یکی از دوستان منتقد حکومت، در یکی از ساختارهای حکومتی مسئولیتی به دست آورد. برای اینکه رفتنش به حکومت را توجیهی داشته باشد گفت:
ما باید غنی را برای لافی که زده است، محکم بگیریم. من برای آن دوست گفتم: غنی چه لافی زده است، فرمود: جمهوریت! اما واقعیت امر این است که جمهوریت در نزد حاکمان امروزی بیشتر از یک لاف تاکتیکی اهمیتی ندارد. اما آیا فکر کردهاید که چرا اشرفغنی در حساسیترین شرایط سیاسی مبحث جمهوریت را مطرح کرد؟ به حکم حافظۀ تاریخی، در تمام جریان حکومت «وحدت ملی» هیچگاه این واژۀ غریب در مناسبات سیاسی، از زبان کسی بیرون نیامده بود.
غنی در زمان حاکمیت وحدت ملی، شیوهیی در سیاستگذاری اختیار کرده بود که همۀ طرفها را از او ناامید کرده بود. با هزارهها یکسو در افتاده بود، با تاجیکها کشمکش تقسیم قدرت داشت، اوزبیکها را با از دست دادن مارشال دوستم از دست داد، درانیها نیز دیگر از او حمایت نکردند. در حقیقت خودش مانده بود و کشتیِ شکسته در گردابش. وقتی مبحث صلح پیش از انتخابات جدی مطرح شد، تلاش کرد تمام اشتباهات قبلی خود را جبران کند. دوباره تن داد به مشارکت سیاسی، یک تاجیک را معاون گرفت. رابطه خود را با هزارهها و اوزبیکها نیز دوبارهسازی کرد. اما هیچکدام از این کارها نتوانست همان چهرۀ معیوب و پُر از تناقض سیاسی غنی را در ذهنیت مردم بازسازی کند. مردم دوباره از طریق انتخابات به زعامت مریض سیاسی نه گفتند، اما تقلب و حرص سیاسی اخلاق دمکراتیک آقای متفکر دروغی را سلب کرد. با توجه به تمام آنچه گفته شد، میخواهم نقش بعضی از کشورها و شخصیتهای سیاسی را در بازیهای امروزی تشریح کنم:
1- آمریکا: آمریکاییها در سیاستگذاریهای خود به دنبال منافع تعریف شده هستند. آنان هیچگونه ملاحظۀ اخلاقی و احساسی در مسائل سیاسی ندارند. یعنی هرگاه نیاز به بودن شان باشد، میمانند و هرگاه منافع شان در نبود شان در منطقهیی باشد، همانگونه که بیخبر آمده بودند، میروند. آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که هزینههای جنگ آزمایشی خود را کم بسازند. بهانهیی که برای نمایش دادن قدرت خود داشتند، تمام شد. انواع مختلف سلاحهای خود را بالای طالبان یا بهتر است بگویم موشهای لابراتواری آزمایش کردند.
2- پاکستان: بهحیث کشوری که در ابراز هژمونی بازوی بسیار قوی استخباراتی برای آمریکاییها بوده است، امروز به دنبال همان پاداش خیالی است. افغانستانِ زیردست!
3- هند: هند و پاکستان که بدترین جنگهای نیابتی خود را در سرزمین ما داشتهاند و کثیفترین سیاستها را اعمال کردهاند، امروز در یک موقعیت حساسی قرار گرفتهاند. هردو کشور تلاش دارند تا در مناسبات جنگ و صلح، نقش خود را بازی کنند. اما به نظر میرسد، هر مقدار که رابطۀ سیاسی افغانستان با پاکستان معنادار و مذاکرهمحور میشود، هند میهراسد. هندیها حتی حاضر هستند به قیمت قطع کمکهای مالی آمریکاییها، حکومت افغانستان را یاری دهند، چیزی که از نظر من ناممکن است. هند برای نخستین بار در بازیهای سیاسی خویش در افغانستان به ناکامی مواجه شده است.
در کنار نقش کشورهای یادشده، نقش و نقشآفرینی بعضی از شخصیتها نیز دارای اهمیت است. میخواهم نقش بعضی از چهرهها را در این بازی وضاحت دهم:
- دکتر عبدالله عبدالله: شخصیت متین و صبور که هیچ نوع علاقه به اعمال فشار سخت ندارد. هزار دریچۀ جنگ را فدای یک روزنۀ گفتوگو میکند. این نوع سیاست اگرچه او را در جامعه قضاوت و برچسبهای گوناگونی زده است، اما آنچه واقعی است، رفتار و منش آقای عبدالله در مناسبات سیاسی است. سیاستگری که خشونت را دوست ندارد و الا در سه دور انتخابات هیچکسی نمیتوانست جز او حکومت کند. عبدالله که با سهدور حق تلفشدهاش، مسئولیت آوردن صلح را به دوش گرفته است، بیشتر از هر زمان دیگر در تلاش تحقق این موضوع است. تمام امکانات خود را به کار بسته است تا با آمدن صلح، بساط تقلبپیشگان و به اصطلاح خاص تکنوکراتها را برچیند.
- امرالله صالح: او که برچسب وابستگی به هند را با خود دارد، تلاش دارد که از ادارۀ فاسد اشرفغنی و شرکای قبلیاش، چهرۀ قابل قبول برای جامعۀ جهانی بتراشد. تلاشهای صالح برای آوردن اصلاحات و زدودن فساد، به آن میماند که کسی در بحر فاضلاب به دنبال آب زلال باشد. هنوز که هیچ کاری انجام نشده است، تقابل دو قوه را به وجود آورده است. پارلمان برای ضدیت با نمایشهای اصلاحاتی صالح، سه دوکاندیدوزیر و رئیس بانک از مهره های بیبیگل را رد کرد. غنی با پادرمیانی مشاور شورای امنیت، از میررحمان معذرت خواست، همزمان مسئولیت فساد اداری را که برای صالح داده بود، واپس گرفت.
- صلاحالدین ربانی: محوریت جمعیت به عنوان طرف اصلی طالب، یکی از محورهای بزرگ سیاسی در افغانستان است. چندروز قبل که معاون غنی به دیدار صلاحالدین ربانی رفته بود تا رای جمعیت را در حمایت از نظام کنونی به دست بیاورد، جمعیت بر موضع قبلی خود تأکید کرده است و حمایت از «جمهوریت خیالی» را نپذیرفته است. گمانههایی وجود دارد که جمعیت نیز از به میان آمدن اداره موقت استقبال کرده است.
- احمدشاه درانی: شخصیت ملیگرا که در دبی اکثریت سیاسیون را ملاقات کرده است. مهرۀ قابل قبول برای اکثر طالبان و آمریکا. تبلیغکنندۀ ادارۀ موقت. آقای درانی را از نزدیک ندیدهام، اما تا جایی که او را میشناسم و در موردش میدانم، حداقل خوبیاش همین است که مثل غنی فاشیست نیست.
با تمام اینها میخواهم بگویم که ساز دروغی جمهوریت فریب در حال خاموشی است. غنی هیچ راهی جز تن دادن به صلح ندارد. صلح برنامهیی است که بایست بیاید. و کلام آخر اینکه به زودی شاهد ختم انحصار و سلطههای تقلبی خواهیم بود. من به حیث یک شاگرد صنف سیاست فکر میکنم، دشمن آشکار به مراتب بهتر از دشمن موریانه است. غنی و تفکر غنی در قالب جمهوریت به چیزی غیر از خودش باور ندارد. حداقل خوبی طالب این است که ما را آشکارا دشمن میداند. مشارکت سیاسی با یک دشمن معلولالحال به مراتب بهتر از یک جمهوریت خیالی است. غنی به چوپان دروغگویی میماند که اینبار آمدن گرگ واقعی هم مردم را وادار به ترحم نخواهد کرد. وقتش است که فاتحۀ جمهوریت تقلب برای همیشه خوانده شود.