گلوی وطن واحد باشیم!
در طول عمر خود پنج بار شاهد تغییر پرچم کشور بودهام. این تغییر هربار به بهای خون صدها هزار انسان تمام شده است. از آغاز حکومت داود خان تا امروز چقدر کشته داده باشیم؟ در مقابل اینهمه کشته، چه به دست آوردهایم؟ در مقابل، مالک جمهوریتی شدیم که داود خان بنا نهاد و پس از یک خلای عظیم، دو دهه پیش به قیمت صدها هزار خون دیگر، دوباره احیا شد!
ای کاش بیرق تنها به اصطلاح یک تکهی ساده میبود تا تغییرش هم به همان سادگی اتفاق میافتاد. صدها هزار سرباز - که عاشق زندگی و عاشق مادر و زن و فرزند خود بودند - برای هر سانتیمتر آن هزار بار به شهادت رسیدهاند. کسانی که برای تغییر بیرق این وطن برخاستهاند، میدانند که در این آرزو تنها نیستند. ما شاهد گروههای مختلفی استیم که هر کدام آرزو دارند رنگ دلخواه خود را در این درفش ببینند. کوچکترین اشتباه، "سونامی" دیگری از خون را به راه خواهد انداخت.
خداوند سیاسیون و بزرگان همه گروههای درگیر را کمک کند تا "قدرت عشق" را بر "عشق به قدرت" ترجیح دهند!
میدانم حوصلهی همه طرفها و همه گروهها به پایان رسیده ... از حوصلهی ملت که صبر حضرت ایوب (ع) را دارد، چیزی نمیگویم. به حیث یک کوچک آرزو دارم ارزشهای را که به قیمت خون صدها هزار مرد و زن و کودک و پیر و جوان ساخته شده، ویران نکنیم! هر کی و در هر کجا و هر مقامی که استیم، با احترام به تفاوتهای همدیگر، یکجا در کنار هم گلوی وطن واحد شویم تا از این گذرگاه دشوار و از میان دیوهای مست، به سلامت بگذریم!
قسم به آن ذات یگانه و سوگند به خون صدها هزار انسانی که به نامهای گونهگون و در جبهات گونهگون ریخته، من از این نوشتهی ساده هیچگونه منظوری سیاسی ندارم. فقط دلم میشکند وقتی تصور میکنم ممکن است باز هم همه چیز مان را در یک اشتباه دیگر از دست بدهیم!
با احترام به تفاوتهای همدیگر!
فرهاد دریا