سمیربدرود
پرسشی مهمی که ما باید از خود داشته باشیم این است که چرا جنگ برای بخشی از دنیا (غرب) سرمایه، جایگاه، تکنولوژی، پیشرفت و سیطره به بار میآورد و برای بخش دیگری (افغانستان) بدبختی، ذلت، عقبماندگی، توحش و بربریت؟
من فکر میکنم که روایت یا narrative جنگ تعین کننده مرحله پس از جنگ است. به زبان ساده یعنی شما برای چه میجنگید؟ حالا اگر میهن و دین را مفروضهای پرسش بالا قرار داده و به کنکاش بپردازیم، نتیجه چنین خواهد شد:
اگر جنگ برای میهن یا وطن باشد، میهن اصل است و شما خون تان را برای آبادی و سربلندی میهن میریزید اما در جنگ برای دین، دین اصل است و شما با یک پیش فرض انتزاعی برای دفاع از خدا و دین خدا میجنگید. وقتی دین اصل/هدف و وطن فرع/وسیله باشد، خرابی وطن برای برپایی دین قابل توجیه است زیرا هدف وسیله را توجیه میکند و شما باید دین را نجات دهید حتی به قیمت ویرانی وطن.
مشکل جنگ در افغانستان دقیقا از همینجا آغاز میشود یعنی روایت یا نررتیو جنگ در افغانستان همواره دینی و عقیدتی بوده است و شاید بنا به همین دلیل جنگ برای ما ویرانی و بدبختی بار آورده است.
مثلن جنگ مردم افغانستان علیه تجاوز اتحاد شوروی را اگر مدنظر بگیریم که البته نفس خیزش مردم علیه آن یورش قابل تحسین است اما این خیزش که زیر نام جهاد شکل گرفته و با حمایت بی دریغ سرمایهداری غرب، بنیادگرایی اسلامی و استخبارات منطقه به پیش برده شد، تا حال آسیب شناسی درست نشده است و دلیل آن نیز مقدس پنداشتن آن جنگ است. این، خلای خرد نقاد انسانی است که باعث میشود چهل سال ویرانی و بدبختی را زیر نام پیروزی "جهاد بر حق ملت مظلوم افغانستان" تجلیل کنیم و حتی پا را فراتر از آن گذاشته و دچار توهمی که گویا جهاد مردم افغانستان حتی باعث فروپاشی کمونیزم شد، باشیم. ما تا هنوز از بهار پراگ، قیام بالتیک، مبارزات لهستان، پوسیدگی درونی نظام شوروی، نقش روشنفکران روس و اصلاحگرانی چون گرباچف و شواردنادزه، بی خبر هستیم و شاید به همین دلیل فکر میکنیم که جهاد مردم افغانستان باعث شکست اتحاد کمونیزم شد!
جمع بندی من از این بحث این است که جنگ در ذات خود شر و ناخواستنی است به ویژه زمانی که با ایدیولوژی صیقل شده و مقدس پنداشته شود که جهاد دقیقن همین نوع جنگ است یعنی مقدس و برای برپایی امر مقدس و شاید به همین دلیل بیشتر از هر جنگ دیگری خان و مان برانداز است. ما شاید در شمار جنگجو ترین مردمان دنیا قرار داریم اما همه جنگهای ما، از یورش محمود غزنوی و احمدخان ابدالی به هند تا به جنگهای انگلو-افغان به شمول جنگ استقلالخواهی و ایستادگی بر علیه شوروی و جنگ جاری طالبان، زیر عنوان جهاد اتفاق افتیده است. به زبان ساده، ما همیشه برای دین جنگیده ایم تا برای میهن! من مخالف این حرف هستم که گفته میشود جنگهای ما ثمر نداشته است، بدون شک داشته است زیرا ما دین را برپا و وطن را از پا انداخته ایم!
من فکر میکنم تا زمانی که دروازه جنگی زیر عنوان جهاد در افغانستان برای همیشه مسدود نشود و دفاع از دین خدا را بنا به قول خدا ( وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) به عهده خود خدا گذاشته نشود، روی آرامی و آسایش را نخواهیم دید.