ستار رفعت یاوز
آن کسی که دغدغهاش رفتن یا نرفتن ادیسون به بهشت است، گرفتار "پاسخ" است. جایی خواندهام که "هیچ پاسخی ارزش تعظیم کردن ندارد". و این واقعیترین نتیجهایست که از تاریخ میتوان گرفت...
فرهنگ ما فرهنگ پاسخ است. برای همین شما نمیتوانید هیچ مقامی را در افغانستان زیر سوال ببرید. گویا سوال و نقد، وجه کفر آمیز هستیست...
در ساختار خانواده هم بازی به همین گونه است. اگر کودکی پدر و مادرش را زیر سوال ببرد نامش میشود چشم سفید. از این رو ما توانی برای تحلیل نداریم؛ جامعه جاییست برای تحقیر و نه تحلیل اعتقادات یا رفتارها...
تاریخ فلسفه با یک پرسش آغاز میشود؛ جهان از چه ساخته شده است؟ یعنی در فلسفه اصالت با پرسش است. پرسش گشودن جهانهای جدید است و از این رو جهانی که فلسفه دارد جهانیست که روبه پیش میرود.
در عوض جهانی که مملو از پاسخ است دیگر چیزی در پیش رو ندارد؛ در سیاست، اقتصاد، دین، علم، هنر و در واقع هر چیزی آمالش را در گذشته میبیند. در چنین جهانی وفاداری از هر چیزی مهمتر است از این رو جهانیست که هرکسی ناگزیر است طرف خودش را انتخاب کرده و بدان وفادار باشد. در چنین جهانی جا برای انسانهای خاکستری وجود ندارد و هرکسی یا باید مرید باشد یا مرشد...
حال دیگر سلوک مقدسی که بدان نیازمندیم خودش را نشان میدهد؛ بندهی هیچ پاسخی نباشیم و تا ابد به سوال وفادار بمانیم...