بشر به حب جاه و ریاست... مجبول است و نفس، بی اختیار و شعور کس، به کسب آن مطلوب، مشغول.
به همت رحیم ابراهیم
نامۀ نوایی به عبدالله مروارید
انشایی که امیر علیشیر نوایی از برای عبدالله مروارید نوشته است
برادر ارجمند و فرزند دلبند را بعد از ادای سلام مشتاقانه عزّ اعلام آن که،
بشر به حب جاه و ریاست... مجبول است و نفس، بی اختیار و شعور کس، به کسب آن مطلوب، مشغول.
خاصیّت جاه، غفلت افزاست و التفات پادشاه باده و ... راش هوش ربا. بلی خلایق را با چنین کس کار بسیار و چنین کس را با هوش بودن بسیار دشوار. اگر گاهی خود را به مدد عقل به حال آورد؛ اما مستیی آن باده به حالش نگذارد. در آن مستی اش کَی به خاطر آید که فلک منتقم و غدّار است و خالق فلک حاکم ِ با اقتدار عدل شعار است. جاهش را بقایی نیست و عمرش را وفایی نه. دشمنان از قبایح او در خنده اند و دوستان از فضایح او شرمنده. آشنایان از آن ناخوشیها متأثر اند و بیگانگان از آن دیوانهوشیها متعجب و متحیر.
پس نفس، سلیم باید که درین مستیها، خود را بیخود نسازد و به خودرایی و خودپرستیها نیندازد و به حال درماندگان مظلوم پردازد. واین نادان بی سامان را دمی خورسند نکرده و از هیچ یک از اینها آگاه و بهرهمند نگشته. این دَم که به تقصیرات خود آگاه گردید؛ چه فایده که آن ورقها را فلک درنوردیده و نه از آهِ ندامت کشیدن چارهیی و نه از اشک حسرت افشاندن؛ فایدهیی. بیت
تا توانستم ندانستم چه سود چون بدانستم، توانستم نبود
ایشان را که حضرت حق سبحانه تعالی دولت و جاه کرامت نموده و سعادت تقربیّت پادشاه عنایت فرموده؛ التماس آن است که خود را به غرور غفلت نگذارند و به خسران دنیا و آخرت روا ندارند. خاطر زیردستان را به شفقت و دلجویی بنوازند و کارِ خاکساران را به مرحمت و نرمگویی بسازند و به سخن درشت دلِ درویشان نخراشند و به الفاظ نرم و ملایم مرهم جراحتِ دلِ ریشِ ایشان باشند. از فریب نفس شیطان ایمن نباشند و صدمات ملک الموت را از خود دور نپندارند. در همه کارها اخلاص و خوش نیّتی پیشه کنند و در جزای عمل بد، از شرمساری روز قیامت اندیشه نمایند. هیچ گه از ترس حق غافل نباشند و هیچ وقت از ملازمت بندگی حق، بیکار و عاطل نشوند. از سخن راست که صلاح دولت پادشاه و رعایا در آن باشد؛ نترسند و اگر اجر وعوض آنها در دنیا نیابند؛ در آخرت از حضرت حق بجویند.
از مددکاری ابنای جنس راحتها پیش آید؛ از آن هم اندیشه نمایند. العیاذاً باالله خود را از شراب غرور مست و بیهوش نکنند و به جهت مصلحت دنیوی با یک دیگر نستیزند. و چون نفس را مشقتی رسد؛ در پناه صبر و تحمل گریزند.
تا مصلحت امر الهی باشد و یا مصلحت پادشاه، گِردِ مصلحت خود نگردند. با مصلحت امر الهی، مصلحت ظاهر پادشاهی را نپذیرند و به ملایمت و حکمت و توفیق الهی از آن مقام گذراند تا خوردان ... را بعد ازاو موافقت و با بزرگان معظم ... .
یاداشتها:
1. خواجه عبدالله مروارید، یکی از وزرای بسیار مشهور سلطان حسین بایقرا بود.
2. فوتوکاپیِ این نامه را دوست بزرگوارم سیدعباس رستاخیز، مصحیح دیوان فانی(امیرعلیشیرنوایی)از ایران آورده بودند. ازمهربانی شان ممنونم و مشکور.
3. جاهایی که سه نقطه گذاشته شده اند؛ خوانده نشدند. این جاها،جای یک یا دو کلمه اند.
4. ختم نامه نیز خوانده نشد.