محتوای نامهی تان را خدمت مرتضوی صاحب فرستادم.
۷۸۶
ای نامه که میروی به سویش
از جانب من ببوس رویش
برادر عزیزم جناب بلینکین:
آرزوی میکنم موقع خواندن این نامه لباس عافیت به تن داشته باشید و کانون گرم خانوادهٔ تان را گرم
تر میخواهم.
نامهی ارسالی تان به دست من قرار گرفت. امیدوارم در مسیر راه آقای خلیلزاده بندی از آن را حذف یا افزود نکرده باشد. چون ما دست بالا در حذف داریم، این مورد را خاطر نشان کردم.
نامهی تان را یک مقدار تهدیدآمیز یافتم. شما که میدانید ما تاریخ پنجهزار ساله داریم و افغانستان گورستان امپراطوریها بوده. امیدوارم چنین نباشد. اگر هم باشد حق دارید. هرکه نان دهد، فرمان دهد. (این قسمت را جدی نگیرید، اجازه بدهید شیر بودن ما را فراموش نکنم)
محتوای نامهی تان را خدمت مرتضوی صاحب فرستادم.
او که تبحر خاص در تغییر دادن رنگ سیاه به سفید دارد، نقطهی مثبتی را پیدا نکرد. اگر هست لطفا شما بگویید تا خاطر ما آسوده شود.
به خاطر حسن نیت و این که نشان بدهیم ما همچنان به تعهدات خود پابند هستیم و بر ضد فساد مبارزه میکنیم، هدایت صریح دادم که یک بار دیگر آقای عبدالرزاق وحیدی را زندانی کنند.
یک پیشنهاد خیلی دوستانه خدمت تان دارم، فکر نمیکنید سرعت رفتن تان طرف صلح یک مقدار بیشتر از حد مجاز است؟
شعار ما دیر آید، درست آید است. سرعت زیاد استقبال از مرگ است.
تا یادم نرفته، قرار است از آغاز سال ۱۴۰۰ هجری شمسی تا صد روز آینده، هر روز یک برنامهی ملی را افتتاح کنم. حتما تصویر بنده با بند کمال خان را دیدهاید؟!
فکری به حال این افتتاحیهها هم داشته باشید. صلح قربانی میخواهد، من حاضر هستم حتا اگر یک افغان باقی بماند قربانی صلح شود.
تذکر: البته شعری را که در مقدمه به خوانش گرفتید از جانب معاون صیب اول من بود.
مواظب خود باشید!
برادر تان اشرف
نویسنده: طارق عظیم