نوشتهی محمد عثمان نجیب
روایات زندهگی من
بخش های ۶۳ و ۶۴ و ۶۵ و ۶۶
اندوه من و بی پایانی غمنامه نگاری های من
• یادنامهیی از شادروان زنده یاد استاد عظیمی
• تنهایش گذاشتند و بعد به تیر نقدش بستند، اما استاد خرد و اندیشه، ماهر سیاست و اداره، شکوه استعداد و توان مندی و سکاندار هدایت کشتی رها شده از بحرتلاطم به ساحل تفاضل و پیروز در تقابل شد.
شادروان استاد عظیمی آن حامل بار سنگین چهار ستاره و آن دژ عظیم در عقیم سازی تهاجم مکاره ناخدایی نه بودند تا دوری یاران بیکاره ایشان را در سمتدهی کشتی از آوردگاه بلعندهی گیر افتاده در طلسم زمانه به منزلگاه نه رساند و سرنشینان را بگذارد تا هم کشتی تیتانیک غرق مرداب دسیسه شود.
استاد مرحوم با تن خسته و تنها هر کارهیی بودند برای سوق و سیاق رهیدن ها از دام افتیدن ها.
فصل غمگنانهی آخرین وداع تلفنی با ایشان را در گذشته روایت کردم.
خطاب برای سفسطه سرایان:
آنانی که این روایات من را یادداشت های شخصی می دانند، می دانند که نه می دانند.
من قصه پرداز نه بل بخش حقیقی این روایات هستم که بدون من کامل نیستند.
• شادروان دکتر نجیب و دو فریب بزرگ و عمدی و از خود هراسی کاذب شان.
• تڼۍ از قبل فکر فرار را داش
• برنامهی وسیع دکتر نجیب برای ترور رفیق جلال رزمنده و رفیق عظیمی و همه آنانی که کودتای تنی را ناکام ساختند.
• مشارکت سیدمحمد گلاب زوی، سلیمان لایق با حکمتیار در شهادت رفیق رزمنده.
• من و شادروان رفیق وطن جار و آن روز پرغبار.
• مرحوم رفیق عظیمی، محترم رفیق آصف دلاور و محترم جنرال بابه جان.
• شادروان ها مجددی، استاد ربانی، احمدشاه مسعود و دکتر عبدالرحمان.
• مارشال دوستم.
• مرحوم رفیق رحمت الله رؤفی، رفیق داود عزیزی و رفیق امام الدین جنرالان سرگردان.
• مرحوم استاد اکرم عثمان متخصص ناپختهی سیاست و قلمپرداز جانب دار.
• رفیق وکیل با ده ها رمز ناگشوده.
توضیح:
بار ها اذعان داشته و بار دیگر اکیداً می گویم که تمام موارد انتقادی من به همه طرف ها برخی و یا اکثر نخبه هایی اند که فتنه آفرینی کرده اند، مهم نیست از کدام تبار، قوم و قبیله و یا دودمان و یا عشیره اند. تاجیک، پشتون، ازبیک، هزاره، پرچمی، خلقی، تنظیمی، سرخ، سفید، سیاه و هر کسی که باشد، مرور کلی نگاشته گونه ها ادعای من را ثابت میسازد. من به همه اقوام شریف کشور احترام بی پایان دارم، اما دشمن معامله گرانی به نام نخبه هستم.
چون بیشترین خاطرات من با رفقایم بوده است که طیف وسیعییی از همه اقوام کشور اند، هر گاه نامی از کرکتر های شامل روایات فراموش من می شود لطفاً یا خود شان یا دیگر همکاران عزیز ما به من گوشزد نمایند و یا خود شان به اصلاح بپردازند تا من آگاه شوم.
سه روز شد رفیق و برادر عزیز و همکار عزیز رسانهیی ام رفیق تڼۍ را پیدا کرده ام بعد از نزدیک چهار دهه و بسیار خوشحال ام، قبل بر آن سید رحمان خان همصنف عزیز ام در آکادمی تخنیک را پیدا کرده ام که انرژی خوشی برایم داد و بسیاری دیگر را. حرمت و مهر
پوزش خواهی من در نوشتهی گلایه یی از رفیق جرأت عزیز:
چهار هفتهی پسین افزون بر اوج مشکلات صحی، آشفته حالی روحی زندانی شدن بیموجب و دسیسه سازی علیه فرزند ارشدم، مجال مرور دوباره بر نویسه ها را نه داد.
هدف من از آن گلایه های تلفنی و نوشتاری، عموم نشراتی یا خدای نه خواسته بی حرمتی نه بودند و نیستند و حاشا که من در مقابل استادان خرد و اندیشه همچو رفیق جرأت عنان ادب از دست بدهم، مگر آن که ناخواسته و نادانسته از هر تیر انداز تاریک موجب ملال خاطر شان گردم.
می خواستم بنویسم:
۹۰ در صد «یک» متنی که به نام پژوهش در صدر تیتر هفتهی پیش از گلایه جا داشت، ارزشی به محتوای یک کاه نوشتن نه داشت اگر می خواهید آن را برای من بسپارید تا در ماشین نقد ندافی اش کنم، اما روایات نا گفتهی حقیر که بیشترین های آن ها را کسی نه شنیده است در باتلاق به مه چی پرتاب می شوند.
هر چند مخیرید و صاحب صلاحیت و قابل حرمت، اما چون بزرگ مایید، حق نازدانه گی نزد شما را به خود محفوظ می دانیم.
که سوگمندانه آن نویسهی سیاه در چیدمانی واژه من را بی ادب نشان داده است.
بابت بروز هر رنجشی از رفیق جرأت گرامی معذرت میخواهم.
اصلاح رنجش من از محترم عبدالله عابد:
ایشان یکی از همکاران مستعد و در عین مؤدب من در زمان تصدی معاونیت و بعدها ریاست نشرات نظامی رادیو تلویزیون ملی بودند.
محترمان حنیف شیرزاد، محمد آصف، محمدعارف عزیزی، محمدظاهر مراد، محترم محمد سعید مجددی، محمدیاسین نظیمی، قدمدار خان و تعداد زیاد دیگری در بخش ارتش همکاران کهنه و نو کار من بودند. پسا انحلال اداره، روزی به دفتر رفیق سعید مجددی رفتم در میان محبت همه نوعی بی مهری از آقای عابد را نسبت به خودم دیده و باری از ایشان شکوه کرده بودم. چند روز قبل محبت نموده و طی پیام ها و نگاشته های شان دلیل شکوهی جدی من را جویا شدند و من هم رک و راست جریان را برای شان توضیح دادم که ضمن معذرت خواهی تأکید بر غیر عمدی بودن آن عمل شان کرده و از فراموشی شان سخن گفتند. با هم پیام هایی تعاطی کردیم و من از
آنچه نوشته بودم گذشتم و فکر میکنم دلیل شان به جا بوده است و هیچ رنجشی از ایشان نه دارم، منت گذاشتنند.
اندوه من و بی پایانی غمنامه نگاری های من
پیشا ورود:
کودتاچیان و کسی که علیه او کودتا شد همه از یک تبار و اکثریت قاطع پرورده های یک استان بودند و آن کودتا بیشتر خصومت قبیلهی داشت تا انگیزه های سیاسی.
خط دفع کودتا را کسانی تشکیل می دادند که ارزش های والای وطن را مقدم می شمردند و در یک اقدام جسورانه و متهورانه توازن قوا و وضعیت جنگی را به نفع دکتر نجیبی تغیر دادند، که به روایت رفیق بابه جان بعد ها در جلسهی سرقوماندانی اعلای قوای مسلح خطاب به رفیق دلاور گفته بود: «... رفیق دلاور تو از موضع شمالی والیت نه میبرآیی....».
تغیرات آنی و انقلابی در کابینهی شادروان دکتر نجیب:
با جان بازی هر کارمند و مسئول قوای مسلح، اعضای حزب و حتا غیر حزبی های وطنپرست در سراسر کشور سیستم بیتأخیر دفاع از نظام شکل گرفت و پیروز شد.
ظاهراً برای مدیریت بهتر امور قوای مسلح به خصوص وزارت های دفاع و داخله «... رفیق گلاب زوی ماسکو تشریف داشتند...»، شادروان محمد اسلم وطنجار خلقی، به حیث وزیر دفاع و محترم راز محمد پکتین خلقی به وزارت داخله منصوب و وفاداری شان به رژیم را اعلان کردند.