اختلاط شماره شش - به قلم فرهاد دریا
پرسش: دریا را چه کسی دریا ساخت؟
پاسخ: دریا را اکوردیون و تنبور و ربابی که - تا چشم به جهان کشودم، از دیوار دهلیز اطاق پدرم آویزان بودند، دریا ساخت. دریا را سوختنهای فرهاد ناشر، دریا ساخت. دریا را، عشق دریا ساخت!
در چهارده سالگی، دست دل خود را گرفته و رفتم تا کوچهی زندگی. در این کوچه جان کندم، عرقریختم، آموختم، ساختم، خواندم، افتادم، برخاستم، شکستم، آباد شدم، رنجها کشیدم، به پیش رفتم و به پشت سرم نگاه نکردم ... یک روز ایستادم و پل های پشت سرم را آتش زدم تا به عقب برنگردم، تا که قراقرا به آبهای بزرگتر رسیدم. اما تا زندگی است، دریا در جریان ساختهشدن خواهد بود!
پرسش: اگر عاصی نمی بود، بازهم دریا همینقدر خروشان میبود؟
پاسخ: خدا میداند! سوال شما به این میماند که کسی بپرسد اگر آهنگهای دریا نمیبود، بازهم عاصی به همان سرعت، زودتر و بیشتر از شاعران همعصر خود محبوب و سرشناس و نامآور میشد؟! جواب من برای این سوال هم "خدا میداند" است. قسمت و تقدیر ما، در باهم رفتن بود.
ترانههای عاصی کمکم کرد تا در دل نسل جوان، جایگاهی ویژه پیدا کنم. در مقابل، آهنگها و موسیقی من عاصی را کمک کرد تا در میان اجتماع فراتر از قشر اندکشمارِ شعرشناس و کتابخوان، معرفی و محبوب شود. در حقیقت، هردو همدیگر را برای رسیدن، دست یاری دادیم. اما اگر به حقیقت زندگی نظر کنیم، دریا میبود یا نمیبود، عاصی میبود یا نمیبود، ما هردو "قلم" و "گلوی" خود را داشتیم و هردو برای زندگی و عشق، برنامههای خودمان را داشتیم.
پرسش: در آشپزی چطور استین؟
پاسخ: زیر دست سلطانه جان آشپز قابل شده ام. اما خدا و پیغمبر نکند در جریان آشپزی کدام کامپوز د کلیم بیایه. اگه نی اَمو روز سلطانه و هجران، "سَنگچِل پَلو" خات خات خوردند، و مام یک خوراک لت جانانه. 😂😂😂
با سنگچل پلو کمپوزدار!
فرهاد دریا