دور ماندن از اصل خویش!
افغانستان امروز یکی از خاستگاه های زبان فارسی است و مولانا به عنوان یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی در بلخ – افغانستان به دنیا آمده است ..
اما زبان فارسی و شاعران این زبان در سرزمین خود افغانستان مورد بی مهری قرار گرفته و مهجورند!
دو روز قبل فرصتی این را یافتم که در سمینار دو روزه " مطالعات مولانا در شبه قاره هند " اشتراک کنم و مقاله یی را در مورد " فلسفه ی اخوت انسانی مولانا و جهان امروز " ارایه کنم . دراین سمینار از کشورهای ایران، پاکستان، هند و بنگلادیش اشتراک کننده ها در مورد اندیشه ی مولانا صحبت کردند.
صحبت ها و مقالاتی که در این سمینار ارایه شد ، بر پایه ی بزرگداشت از اندیشه ی مولانا و از طرفی دیگر راهی برای وصل شدن جغرافیای دور و نزدیک با شعر ، فلسفه و اندیشه ی مولانا بود. ذوق ، ارادت ، فهم و درکی که اشتراک کننده ها از مولانا داشتند مرا مجذوب کرد... ادارک و اشراف اشتراک کننده ها به زبان و شعر فارسی هم لذت بخش و حتی رشک برانگیز بود. مولانا "خداوندگار بلخ " خوانده میشود اما در بلخ – افغانستان چنان غریب است که آدم شرمگین میشود. کمترین مطالعه و پژوهش ها در مورد مولانا در افغانستان صورت گرفته است ، کمترین توجه به اندیشه و منش و فلسفه ی مولانا در افغانستان صورت گرفته است ، زادگاه و خانقاه مولانا در بلخ ویرانه یی ست و این ویرانه نشانه ی ویرانگی ماست.
من در برنامه های مختلف مولانا شناسی در کشورهای مختلف شرکت کرده ام ، به قونیه رفته ام و کتابهای زیادی در مورد مولانا خوانده ام اما همیشه و هر بار در یافته ام ما با خود در ستیزیم، فرهنگ ستیزی و با خود ستیزی در این جغرافیا ریشه دوانده است... مولانا قرن ها پیش از سرزمین ما رفت تا در جایی دیگر ماند گار شود و ما از همان زمان عرق شرمندگی بر جبین داریم ...
ما نباید گله مند باشیم که مثنوی معنوی را ایران ، ترکیه یا هر کشور دیگری به
نام میراث فرهنگی خود ثبت میکند و یا هر گونه امر دیگری از این دست اگر جریان دارد، از ماست که برماست. چون ما میراث داران رسالت مندی در قبال تاریخ ، فرهنگ ، ادب و فرهنگ خود نبوده و نیستیم.
هزار بار دیگر هم که سیاست مداران این سرزمین با زبان این سرزمین بیگانگی کنند و به شعر و شاعر این زبان پشت کنند ، آنرا نخوانند ، ندانند ، درکش نکنند و یا دوستش نداشته باشند، اتفاق بعیدی نیست ! اما من همین قدر میگویم این زبان و این فرهنگ آنقدر ریشه دارد و قوی و محکم است که با هیچ سیاست ستیزه جویانه یی ضعیف نمیشود ، در درازنای تاریخ پربار و پر ثمر زندگی میکند و انسان ها را به شور و عشق و معنویت و زیبایی وصل میکند و خوشا به حال آنان که بیشتر از این بحر بهره میگیرند!