نگاهی از نصیرآرین به هوچی نویسی های صحرا کریمی، شاگرد وفادار بی بی گل غنی
مدت کوتاهیست که مطالب خانم دکتر صحرا کریمی را در فیسبوک دنبال میکنم. گذشته از مصاحبۀ ایشان در طلوع که من در آن مورد حرفی ندارم، زیرا همه حق دارند طرز دید و دردهای نهفتۀ شان را بازگو کنند، هرچند در آنجا و مطلبی که پس از آن مصاحبه در صفحه شان گذاشتند، میزان نفرت نهفته در پشت زبان و عمق وجود شان را به درستی بیان میکرد که بازهم حرفی ندارم، زیرا هر که میداند و عشق و نفرتش.
عشق و نفرت ما تا زمانی توجیهپذیر است که به ساحت اخلاقی، شخصیتی و هویتی دیگران آسیب نزند. تکرار نفرتپراکنی به گونۀ طبیعی یکی از دمدستترین تبعاتش این است که گزینۀ کومنت صفحۀ خود را غیر فعال کنیم و نگرش مخاطبان خود را پشیزی نشماریم. زندگی یک تعامل است و ارزش ما به شدت بازبسته به ارزش مخاطبان ماست.
ایشان پُستی گذاشتند و از اتمام کار فیلم مستند تاریخی به نام « محمود طرزی، پدر مدرنیته افغانستان» خبر دادند. تعدادی از هموطنان ما زیر آن پست نظر دادند و عدم موافقت شان را با این عنوان بیان کردند و هرکسی برای این مخالفت، دلیل و دلایلی هم دارد. ایشان در پُست دیگری از مقام و جایگاه راوی دانای کل که انگار بیشتر از تمام کنشگران دیگر در فضای مجازی و حقیقی گرم و سرد روزگار را میدانند، بار دیگر زبان به دشنام و شکوه گشودند و همۀ منتقدین و مخالفان شان را هوچیگر، بیسواد، تحصیلناکرده، حاشیهساز، بیکار، سطحینگر، عاری از تخصص حرفهای و مسلکی، شایستۀ دندان شغال و چه چه خواندند و مدرک و تحصیل و تخصص خود را فراچشم همه کشیده و سپر زنانگی را نیز گارد گرفته است.
به این دلیل چند نکته را خدمت دوستان عرض میکنم:
1- هیچکسی مدیون تحصیل و تخصص کسی نیست. جهان ما به جهانی تبدیل شده که در اکثر قریب به کل امور، لباسِ القاب بر تن ما بسیار گشاد است و ما در پشت القاب و تحصیل و تخصص و اینها پنهان شدهایم. همه میدانند که دستگاههایی وجود دارد و این دستگاهها در واقع آدمها را کوچک و بزرگ میکند نه تحصیل و تخصص و حرفه. بسیار چهرههای متخصص و باسوادی در سایهها وجود دارند که یا از روی تصادف و یا هم هدفمندانه به کام این دستگاه ریخته نشدهاند و همچنان خاموش و گمنام باقی ماندهاند.
2- ایشان فرمودند که عنوان فیلم ایهام دارد. «محمود طرزی، پدر مدرنیته افغانستان». من به عنوان دانشجوی ادبیات، شناختی که از ایهام دارم در این عنوان نمود نیافته است. اگر میفرمودند که عنوان طنزگونه است، یک حس تعلیقی ایجاد میکردند که من مخاطب تا زمان نمایش فیلم صبر کنم و چیزی در این مورد ننویسم. از سوی دیگر آیا نهاد افغانفیلم واقعا قدرت و جرأت این را دارد که یک لکۀ جعل را از پیشانی تاریخ بزداید؟ آیا این ظرفیت در افغانفیلم هست که این عنوان( محمود طرزی، پدر مدرنیته افغانستان) را طنز بخواند؟ از قبل معلوم است که نه. بنابراین چرا همیشه به دنبال توجیه هستید؟
3- ممکن این ملت کتابخوان نباشد و به جز شما کسی دیگری لای کتاب را باز نکند، اما شایستۀ توهین نیست. ما نمیتوانیم کسی را به دلیل کتابنخواندن توهین کنیم و هوچیگر و فلان و فلان بخوانیم. شما مامور همین ملت هستید، بنابراین به هر بهانهای نباید امور شخصی را به کل ملت تعمیم بدهیم و همه را بیسواد خطاب کنیم. چه متر و میزانی در دست دارید که به جز خود همه را بیسواد خطاب میکنید؟
4- ایشان توصیه کردهاند که تاریخ را بخوانید تا اشتباهات تاریخی را تکرار نکنید. عنوان فیلم شما مگر تکرار یک جعل تاریخی نیست؟ تاریخخواندن اگر این گونه ما را به باتلاق جعل و اشتباه میافگند، بهتر همین است که مثل شما کتاب و تاریخ نخوانیم. چرا ما باید همیشه از جایگاه راوی دانای کل برای دیگران نسخه بپیچیم؟ انترنیت ارزان را به سخره نگیرید، فضاهای مجازی ممکن است در اکثر موارد نگاه ژرف را به سطح کشانده باشد، اما بدون هیچ شکی سطح اطلاعات عمومی را چند برابر کرده است.
5- اگر گاهی سینمای افغانستان در جهان و منطقه به گونۀ بسیار سطحی و ساده تشویق میشود، به دلیل ناآشنایی جهان با هنر افغانستان و اعجوبه بودن این فیلمهاست نه به خاطر امتیازات هنری و حرفهای آن که به اندازۀ مویی در آن وجود ندارد. هنر باید نماد و آیینۀ جهان واقع باشد نه جعل تاریخ. به همین دلیل است که محصول سینمای ما کسانی مثل سلیم شاهین است.
6- کارها و فعالیتهای شما در عرصۀ سینما قابل ستایش است، اما همیشه نباید در برابر ملتی که تا خرخره در بدبختی و وحشت غرق است و شب و روز غم نان دارد، جنسیت و تحصیل خود را به رخ بکشیم. این ملت همین است و ما هم برخواسته از دل همین ملت هستیم. اگر نمیپذیرید یکبار دیگر پُست تان را بخوانید که پاسخهای تان جقدر شبیه هوچیگری سایر کاربران فیسبوک است.
از بالا همه را نگریستن، خارج از ساحت و سیطرۀ اهداف تحصیل و خردورزی است. هی تا حرفی پیش میآید، ادعا میکنم که من دکتر هستم و ملت بیسواد. بیشتر کسانی که در نقش دکتر و متخصص ظاهر شدهاند از مغز استخوان همین ملت استفاده کرده، دکتر شدهاند. به این مغز و استخوان باید حرمت قایل شد. این یادداشت به هیچروی در پی آن نیست که بدزبانی تعدادی از کاربران فیسبوک را توجیه کند. بدزبانی و دشنام در زیر پُست شما به همان اندازه، چندشآور است که پاسخ، تعمیمدهی و گارد تحصیل و جنسیتگرفتن شما. نقد هیچ ربطی با توهین و تحقیر ندارد و هر کسی که از این روش استفاده میکند، اشتباه است، اما انتظار ما از آنهایی که ادعای تحصیل و تخصص و حرفه دارند، این است که دست کم پاسخ بالمثل ندهند و به جایگاهها احترام بگذارند.
در پایان آرزوی درخشش و موفقیت بیشتر برای خانم دکتر صحرا کریمی و سایر سینماگران کشور دارم.