آقای صالح؛
صحبتهای خیرهسرانه شما را در باب تذکره شنیدم، راستش از آدمی که در یک نوشتهی گزارش سهبار غلط انشایی و املایی داشته باشد، توقعی نمیرود که اهمیت هویتملی را درک کند. شما با شعار (افغانتوپ) به دامن فاشیسم عدول کردهاید و مطمئن هستم جز در همین موارد خاص، اهمیتی نیز در جمهوریت سهنفره ندارید.
پاسبانی استی که با امکانات بادار از پشت دیوار بر دیگران حدود تعیین میکنی. تو با بیشرمی تمام معترضان را اقلیت خواندی و فروپاشی سیاسی از درون حکومت را نشانه وحدت سیاسی دانستی، اما حقیقت این است که هیچ وحدتی در این جمهوریت سهنفره نیست، ورنه امروزطالب تا پشت دروازههای تان نمیرسید.
تو یک انسان متناقض و ابنالوقت استی، از ترجمانی با کلاهکج به جایی رسیدی و امروز با لنگوتهی پشاوری هویت یک جمع بزرگ معترض را مصادره میکنی. خواهش میکنم بهجای پنهانکردن مرداریهای تان در زیر خاک، به مسائل ملی توجه بنیادی بکنید. حکومتی که در عصر دمکراسی دکتاتوری ساختاری را اعمال میکند، تا چه زمانی این هویت جعلی و سیاسی را بر دیگران تحمیل خواهد کرد.
وقتی تمام زندگی شهروندان را، کاروبار، پاسپورت و حتی تقاعد شان را برخلاف عرف حقوقی وابستهی این تذکره ساختهاید، پس پشت دروازههای این نهاد بیروبار نباشد از کجا باشد؟ وقتی بهخاطر اعمال تحمیل گرفتن تابعیت برقی را حتی برخلاف قانون به کارمندان دولتی و خانوادههایشان اجباری ساختهاید، پس مردم چه کنند؟ بسیار متاسف هستم که زمانی فکر میکردم در کله خشک تو شرف مدنی است و حدس میزدم که از سنگر مردم برخاستهای و نابرابریهای تاریخی را درک میکنی. نمیدانم در قدرت چیست که هرکه به آن میرسد، حیثیت، وقار و بلندی از یادش میرود و دشمنتر از دشمن بر ما میتازد.
مجبوریتی که حکومت در قبال تذکره آورده شاید یکروز مرا نیز وادار کند که آن را بگیرم، اما برای تو و فاشیسم قول میدهم که هیچوقت قبولش نمیکنم و نمیکنیم. بهجای این دروغهای وحدتملی بیایید اهمیت موقعیت سیاسی را درک کنید، کاری نکنید که مردم پیشتر از طالب به فکر براندازیتان شود. مسالهی هویت مثل مغزهای سیاسی شما اینقدر کوچک و ماستمالی شدنی نیست. تا رسیدن به یک عدالت سیاسی نه تنها مساله هویت که تمام مسائل ملی پابرجا خواهند ماند و ما اگر دهبار هم این هویت تحمیلی را بگیریم، باز هم قبولش نخواهیم داشت.