جنایات کبیره یی که پیوسته از سوی کشورهای اسلامی درافغانستان غنی سازی می شود.
محمدرضا فرقانی، عضو ارشد سپاه قدس، سفیر سابق ایران در ترکمنستان، دیپلمات پیشین ایران در افغانستان و تاجیکستان
روبرداری نکات مهم مصاحبۀ فرقانی از: دپلوماسی ایرانی
اگرچه طالبان از نظر تاریخی در پاکستان شکل گرفت و نطفه آن در این کشور بسته شد و در ادامه با حمایت اسلام آباد به دیگر کشورها مانند افغانستان هم تسری پیدا کرد، اما این جریان در عمر ۲۷ ساله خود به خوبی نشان داده است که یک جریان بی ریشه و بی هویت در افغانستان نیست، بلکه به عکس تفکرات و اعتقادات این جریان، ریشه عمیقی در میان بخشی عمده ای از جامعه افغانستان پیدا کرده است و بسیاری از مردم این کشور اکنون یا به صورت مسلحانه در این جریان حضور دارند و یا از نظر ایدئولوژیک و فکری با آنها همسو هستند.من قائل به رادیکال بودن تفکر طالبان نیستم. چرا که در خصوص ایدئولوژی دینی و فکری طالبان به واسطه تبلیغات رسانهای این گونه عنوان میشود سرچشمه فکری این جریان ریشه در مدارس وهابیت در عربستان سعودی دارد. به هیچ وجه این چنین نیست. طالبان اساسا گرایش وهابیت ندارد، بلکه مبنای فکری و ایدئولوژیک این جریان برگرفته از احکام، فقه و شریعت اهل سنت بر مبنای فرهنگ و عُرف افغانستان است.
این نکته شما تا اندازه ای درست است. شاید برخی اقدامات، ترورها، عملیات های انتحاری، سربریدن ها و ... که به نام این جریان در افغانستان شکل گرفته است، این ارزیابی و برآورد را به وجود آورده که ریشه فکری و ایدئولوژیک طالبان افغانستان بر مبنای گزاره های رادیکال وهابیت و سلفیت است، اما در حقیقت این اقدامات و اعمال رادیکالی که به نام طالبان در طی این سال ها انجام شده عملاً به دست برخی از جریان های رادیکالی که ذیل طالبان عمل میکردند، شکل گرفته است. من جمله نیروهای پاکستانی که با ایدئولوژی وهابیت و سلفیت در قالب نیروهای سپاه صحابه در مجموعه طالبان افغانستان اقدامات و اعمال رادیکال خود را انجام میدادند. ضمن اینکه برخی گروههای رادیکال دیگری از کشورهای آسیای میانه به نام طالبان افغانستان اقداماتی را انجام دادند؛ گروه هایی که ریشه فکری آنها از مدارس وهابیت عربستان سعودی نشات میگرفت. از جمله آنها می توان به اویغورهای چین و چچن های روسیه اشاره کرد.
اکنون شاهد تغییر رفتار طالبان افغانستان هستیم؛ چون طالبان افغانستان بر خلاف تفکرات رادیکال وهابیت به خوبی نشان داده است که اهل گفت وگو، مذاکره و دیپلماسی است و دیدگاه بستهای در قبال عدم گفت وگو حتی با آمریکاییها ندارد. ضمن اینکه اکنون روابط دیپلماتیک قابلتوجهی را با کشورهای همسایه افغانستان از جمله جمهوری اسلامی ایران برقرار کرده است. مضافا علاوه بر ایالات متحده بسیاری از ابرقدرت های جهانی حاضر به رسمیت شناختن و برقراری ارتباط دیپلماتیک با این جریان هستند. از روسیه تا چین، هند، ترکیه، اتحادیه اروپا و ...؛ ارتباطات سنتی پاکستان، عربستان و قطر هم که بماند. اینها نشان می دهد که جامعه جهانی طالبان را به عنوان یک نیروی سیاسی و نظامی جدی در افغانستان پذیرفته اند. لذا پذیرش طالبان در صحنه تحولات افغانستان یک گزاره و اتفاق غیرقابل انکار است. حتی سازمان ملل و شورای امنیت هم اکنون به دنبال تعدیل فشارها و تحریمها علیه این گروه در افغانستان است و طالبان را به عنوان طرف اصلی گفت وگوها در بحران افغانستان می داند.