شفیق الله شفیق استاد دانشگاه
سرگردانی قومی!
پشتونها؛ با شعارهای قومی، دیگر اقوام را دعوت به وحدت ملی مینمایند، درحالیکه تمام عملکردهای رهبران سیاسی و روشنفکران شان در مواجهه با فرهنگ و تاریخ اقوام دیگر قومی و کاملا حذف گرایانه است. افزون بر آن بدون شک در قومی شدن وضعیت کنونی هیچ کسی به اندازه اشرف غنی و اطرافیانش مقصر نیست. در همین حال رویکرد متناقض این گروه قومی از آنجا ناشی میشود که از یکطرف شعار تاریخ پنج هزار ساله بلند میکنند. اما از طرف دیگر طول و عرض شعار افغان و افغانیت به یک صد و پنجاه سال نمیرسد.
تاجیکها؛ از یک سو خود را داعیه دار فدرالیسم قومی میدانند، اما در سوی ديگر زمانیکه اوزبیکها و هزارهها پرچم تباری و قومی خودشان را بلند میکنند، حرکت آنها را بر ضد خودشان تلقی مینمایند. تاجیکها تا حالا ندانستهاند اگر افغانستان به سوی فدراليسم قومی هدایت شود، اقوام دیگر احمق نیستند که در شعارها فرهنگی و قومی تاجیکها ادغام بشوند!
در عین حال اگر فدرالیسم در افغانستان به هژمونی قدرت سیاسی پشتونها پایان میدهد، به هژمونی فرهنگی و زبانی تاجیکها نیز خاتمه میبخشد. سرنوشت آسیای میانه درس خوبی در این زمینه است. باید اذعان داشت این مردم با آنکه شعارهای تمدنی سر میدهند، اما بیشترین از همه گروههای قومی، گرفتار نقاق، حسادت و عصبیت فروتر از قومیت، در سطح محل و حتی قریه هستند.
هزارهها؛ درحالیکه خود را داعیه دار عدالت اجتماعی میدانند و پیوسته از ستم قومی و رنج تبعیض سخن به زبان میآورند. اما در عمل، روشنفکران و بزرگانش در لجنزار قومی و تبعیض افراطی گرفتار هستند. شما به دفتر سرور دانش معاون دوم ریاست جمهوری مراجعه بفرمائید، استخدامهاي او هنوز در گرو تعلقات دهکده و قریه میباشد. یا برخورد آنها را در برابر تاجیکان و سادات دایکندی و یا در بامیان در مقابل اقوام سادات، تاجیک و پشتون مشاهده کنید، که بشدت گرفتار تبعیض علیه دیگران میباشند.
اوزبیکها؛ درحالیکه خود را میراثدار قدرت سیاسی هفتصد ساله ترکان در تاریخ و مدنیت، فراقومی منطقه میدانند، اما هنوز مطالبات شان از محور خواستهای شخصی و خانوادهگی یک رهبر فراتر نرفته است. در عین حال ورودشان در سیاست و اجتماع خیلی متمایل به گرایش فاشیستی از تاریخ تورکها میباشد، علاوه بر اين، با شعارهاي به مراتب قومیتر، علیه تبعیض قومی سخن میگویند. نمونه ستم قومی در جنبش ملی در ولایتهای جوزجان و فاریاب را میتوان گواهی این ادعا دانست.
پا نوشت:
حرف اخیر؛ در خرابی وضع موجود همه به اندازه خودشان سهم دارند. اما شکی وجود ندارد که سهم ساكنين ارگ به مراتب بلندتر از همه است. در این میان استثنای از اقوام مختلف وجود دارد که با نگاه انسانی و شهروند محوری به آینده مشترک باور دارند. ازهمینروی امکان آن وجود دارد که از طريق تعامل بين الاقوامي و ایجاد یک کنفرانس بزرگ علمی و فرهنگی متشكل از نخبگان همه اقوام، روایتهای متناقض قومی، را به یک «روایت ملی» مبدل بسازیم، و حول آن همه را بسوی وحدت دموکراتیک دعوت نماییم.