احمدظاهر؛ عصارهی ذوقیِ چند نسل
ذبیح مهدی
نویسنده
از آنجایی که احمدظاهر به خانوادهی متمول و مرفهی تعلق داشت، در زندگیِ شخصی خود از آسایش قابلقبولی برخوردار بود. سواد، سلیقهی شعری، توانایی در ساختنِ آهنگ، نوازندگی، تعاملِ سریع با شرکتهای تولیدِ آلبومِ موسیقی، تنوع در کارهای هنری و دریافتِ کمک از بهترین نوازندگانِ همروزگارش، همگی در شهرتِ احمدظاهر نقش داشتهاند.
سواد
او ماستریِ خود را از هندوستان گرفت و به زبانهای اردو و انگلیسی تسلط داشت. سوادِ خوب و آشنایی با زبانهای خارجی در آهنگهای او بازتابِ یافتهاند. موسیقیِ احمدظاهر به طور واضحی متأثر از آهنگهای انگلیسی و هندیِ روزگارِ خودش است. مجموعهی شعرهایی که او برای آهنگهای خود انتخاب کرده، میتواند نمایانگرِ سوادِ خوب و گزینشِ عالیِ او باشد. در زبان فارسی، ژانرِ خاصی به نامِ «جُنگِ شعر» داریم. «جُنگِ شعرِ آهنگهای احمدظاهر»، که قطعاً همگی توسط خودِ او انتخاب شدهاند، یکی از جُنگهای زیبا در این زبان است که با ذوقِ چند نسلِ گویندگانِ زبان فارسی در سراسر دنیا گِره خورده است.
سلیقهی شعری
برای من، مفهومِ محتوای شعر برای اولینبار با آهنگهای احمدظاهر یکجا مطرح شد. ابتدا از آهنگها و میلودیهای او خوشم میآمد؛ بدون اینکه به شعرِ آن توجه داشته باشم یا معنای آن را بدانم. سالها بعدتر، شعرِ هر آهنگ او توجهم را به خود جلب کرد. یادم میآید هرگاهی که دیوانِ سعدی را میدیدم، دنبالِ شعرِ «ای ساربان» میگشتم. میخواهم بگویم که در موجودیتِ آهنگهای احمدظاهر، با تعدادِ زیادی از شاعران، زمانی آشنا شدم که اگر احمدظاهر نمیبود، احتمالاً این آشنایی به سالها بعد به تأخیر میافتاد. در حقیقت، بخشی از ذوقِ شعریِ چند نسل متأثر از شعرهایی است که احمدظاهر برای آهنگهای خود گزینش کرده است.
آهنگسازی
ما احمدظاهر را به عنوانِ یک آوازخوان میشناسیم و با تأسف همیشه فراموش میکنیم که بخشی از بهترین آهنگهای احمدظاهر توسطِ خودش کمپوز شده است. او حتا اگر آهنگهایی را بازخوانیکرده، در کلیتِ آهنگها تغییرات انکارناپذیری آورده و تقریباً همگی به این عقیدهاند که او همیشه آهنگهای کاپی را نیز زیباتر از اصل خوانده است.
بهطور نمونه، آهنگهای «همه یارانم به پریشانی که سیه شام و سحری دارم» با شعرِ مهدی حمیدی، «بازآمدی ای جانِ من جانها فدای جانِ تو» شعر از پارسای تویسرکانی، «گر زلفِ پریشانت، در دستِ صبا افتد» با شعری منسوب به حافظ و «ای آهِ سحرگاه» شعر از مؤید ثابتی، «پنداشتم همیشه گلِ خاطرِ منی» شعر از پناهیِ سمنانی، از آهنگهای است که احمدظاهر ساخته است.
نوازندگی
احمدظاهر یک نوازندهی فوقالعاده است. یکی از دلایل اصلیِ تنوع در آهنگهای احمدظاهر این است که او آثار خود را در رادهای مختلف موسیقی میخواند. مثلاً اگر آهنگِ «باز آمدی» را در «دو مینور» ضبط کرده، آهنگِ «همه یارانم» را در «ری ماژور» نواخته است. این شبیه آن است که شاعری تنها میتواند رباعی بنویسد اما غزل و مثنوی برایش سنگینی میکند؛ احمدظاهر مانند شاعری است که بر قالبهای گونانگونِ شعری تسلط دارد. ضمناً، بهترین، بهیادماندنیترین و محبوبترین میلودیهای آهنگهای احمدظاهر توسط خودِ او نواخته شده است.
در آهنگهای «از غمت ای نازنین»، «گر زلف پریشانت، دردستِ صبا افتد»، «باز آمدی ای جانِ من جانها فدای جانِ تو»، «ای جانِ من اسیرت، ای عمر من فدایت»، «پنداشتم همیشه گلِ خاطرِ منی»، «او بانو بانو جانا»، «چون درختِ فروردین»، «تو گر به من یار شوی»، «به ساغر نقل کرد از خُم شراب آهسته آهسته»، «کامی نراندهایم و دل از دست دادهایم»، احمدظاهر اکاردیون نواخته است.
احمدظاهر چپدستِ بود و بنابرین ناچار اکاردئون را برعکسِ راستدستها به گردن میآویخت. این خصوصیت در ابتدای امر او را به مشکل مواجه میساخت؛ چون تمامِ پردههای اکاردئون را معکوس میدید. اگر اکاردئون را با دستِراست بنوازیم، نُتهای بَم به سَروگردنِ ما نزدیکتر است ولی اگر یک چپدست بخواهد اکاردئون بنوازد، زِیرترین نُتها به زنخ او نزدیکتر خواهد بود. این ویژگی باعث میشد دسترسیِ و تسلط او به دورافتادهترین نُتها و پردههای این آلهی موسیقی بیشتر از دیگران باشد.
پیشفروشِ آلبومها
احمدظاهر تعدادِ زیادی از آلبومهای خود را پیشفروش میکرد. به این معنا که ابتدا به شرکتهای تولیدِ نوارهای موسیقی، آلبومِ خیالیِ خود را میفروخت و پس از آن شروع به تولیدِ آن میکرد. این کارِ او مرا به یادِ اونوره دو بالزاک و داستایفسکی رماننویسِان مشهورِ فرانسوی و روسی میاندازد. آنها نیز کتابهای خود را برای ناشرین پیشفروش میکردند و بعد ناچار میشدند شبها و روزهای متوالی سخت کار کنند و در روزِ معین، مطابقِ قرارداد، رمان تازهی خود را به ناشر بسپارند. احمدظاهر نیز چنین کاری میکرد؛ و برای همین هم تعدادی از آهنگها را، بخاطرِ پُرکردنِ قسمتهای خالیِ نوار، بازخوانی میکرد. البته قابلِ یادآوری است که این شتاب در تولید، گاهی باعثِ پایین آمدنِ کیفیت کارِ او هم میشد.
از موسیقیِ غربی به شرقی
اولین کست احمدظاهر که به «کستِ اول رادیویی» معروف است، در دوم حمل سال 1346هـ در رادیو ضبط شد. او در این هنگام یک جوانِ پُرشور است و نغمههای آهنگها نیز همگی برای خودش چالشبرانگیزند. در دو کست اول احمدظاهر حس میشود که او به طور عمدی سعی دارد برای خودش در راستای نوازندگی چالشهای تازه خلق کند و میلودیهای پیچیدهتری را با اکاردیون مینوازد. در سال 1358، با انتشارِ آخرین آلبوم موسیقیِ خود که به نامِ «کستِ 14» معروف است، متوجه میشویم که احمدظاهر کمکم دارد پابهسِن میگذارد و دیگر آن جوانِ پُرشور و پُرسروصدا نیست و جز در موارد خاص، به موسیقیِ آرام روی آورده است. او با اسباب و آلات کاملاً غربی مثلِ جاز، پیانو، اکاردئون و گیتار شروع کرد و آهستهآهسته به طرفِ آلاتِ شرقی طبله، هارمونیه، سهتار و ... رفت. به عبارتِ دیگر، او با موسیقیِ غربی آغازکرد و به طرفِ موسیقیِ شرقی آمد.
پس از احمدظاهر
آهنگهای احمدظاهر برای مردمِ ما به معیار خاصی از کیفیت، احساس و سلیقه مبدل شده است. از ابتدای حکومتِ کمونیستی در افغانستان تا پیروزیِ مجاهدین، شاهدِ فروپاشیِ روزبهروزِ ارکسترِ رادیو بودهایم. این ارکستر که متشکل از بهترین نوازندگان ما مانندِ سلیم سرمست، انور نوشاد، اسماعیل اعظمی، فقیرمحمد ننگیالی و دیگران بود، حاصل و عصارهی دهههای متوالیِ فعالیتِ رادیو به شمار میرفت. ساختمانها و وسایلِ مورد نیازِ ارکستر رادیو، با بهترین کیفیت، توسط کشور جرمنی تهیه و تدارک شد. این ارکستر با داشتنِ بهترین نوازندگان و کارمندانِ تخنیکی، با آوازخوانانِ ما، از جمله احمدظاهر، همکاری داشت. از همپاشیدنِ این ارکستر در نزولِ کیفیتِ موسیقیِ ما تأثیرگذار بوده است.
زمینههای رشد
بالندگیِ فرهنگیِ و هنریِ یک جامعه، زمینههای سیاسیِ و اقتصادیِ ویژهای را مطالبه میکند و رشد استعدادهای خارقالعاده نیز در شرایط و بسترِ خاصِ اجتماعیِ ممکن است شکل بگیرد. برای رشد و نمای استعدادِ احمدظاهر (از اواسطِ دههِی دیموکراسی تا آغازِ حکومتِ کمونیستی) تمام زمینههای اجتماعی و فرهنگی مساعد و مهیا بود. در چنین شرایطی، نه تنها موسیقیِ ما از وضعیتِ مناسبی برخوردار شد بلکه تیاتر، داستاننویسی، شعر، سینما و خطاطی رو به رشد گذاشت و ارکستر رادیو و گروهِ آوازخوانانِ موسوم به آماتوران نیز شکل گرفت. احمدظاهر در حقیقت عصارهی سلیقهی موسیقی و ذوق شعریِ نسلهایی است که پیش از کودتای 7 ثور، هم امنیت و آرامش را تجربه کردهاند و هم نظامی را که دارد به طرف دموکراسی میرود. او حاصل و نتیجهی سالها آرامش و نظامِ شبهدیموکراتیک در جامعهای است که کمکم اصول و بنیانهای شهرنشینی در آن استحکام مییابد و روشنفکران و نخبههای شهری دارند به پیشگامانِ اصلی و تأثیرگذار در اجتماع مبدل میشوند.
پایان
یادداشت: این مقاله دو سال پیش توسط بیبیسی فارسی منتشر شده است.