نگارش از باوربامیک
شماری از هزارههایی که در پی گویا «زبان هزارهگی» استند و سروسداهایی را برای ساختن زبان هزارهگی به راه انداخته اند، سخت در اشتباه اند و این خواست و گمان شان توهمی بیش نیست. هزارهگی یکی از لهجههای زبان پارسی در کنار فراوان لهجههای دیگر این زبان است. اگر هزارهگی انگار یک زبان باشد، پس لهجههای بدخشانی، شغنانی، تخاری، پنجشیری، هراتی و پروانی نیز هرکدام یک زبان باید باشد.
همه میدانیم که معیار یک زبان جدا(مستقل)، داشتن دستور زبان جداگانه، ابزار زبانی جداگانه، پشتوانههای تاریخی_فرهنگی جداگانه است. آماجم از ابزار زبانی، واژهگان زبان اند و منظور از دستور زبان، مجموعهی قاعدهها و سازوساخت زبانی اند. اکنون پرسش این است هزارههایی که پشت زبان هزارهگی را گرفته اند، آیا این ظرفیت و سرمایه و جانمایههای زبانی را دارند و با کدام بنمایهها و بنیادها زبان هزارهگی را میسازند و به این طبل افتراق دیگر میکوبند؟
ادعای زبان هزارهگی توهمی بیش نیست و اقدام به این کار بیشترین آسیب را به جامعهی هزارهی کشور میزند.
این کار میتواند هزارههای کشور را با زبان پارسی و داشتهها و میراثهای ارزشمند زبانی و فرهنگی_تاریخی این زبان بیگانه کند. این کار گسست و بیریشهگی تاریخی را در پی دارد. آنچه میراث مشترک همه گویندهگان پهنهی پهناور زبان و فرهنگ پارسی است. هزارهها اگر دست به این کار بزنند، زمین و زمینهی خود را جدا میکنند و عمق تاریخی زیستی و فرهنگی خود را از دست میدهند. ساختن زبان هزارهگی یک اقدام ناکام است و با این اشتباه هزارهها عمدهترین شناسهی فرهنگی- تاریخی خود را از دست میدهند. دانشوران و زبانشناسان هزاره اگر خردورزند، باید این بوق و کرنازدن بیهوده را هرچه زود بند کنند و تیشه به ریشه و بیشهی سبز و پربار فرهنگی- زبانی خود نزنند.