کاوه جبران
مقاومت علیه طالب زیر پرچم جمهوریت قومی ممکن نیست. زیرا اولویت سیاستگذاران ردهٔ اول این جمهوری، دفاع از ارزشهای جمهوری، تأمین امنیت مردم و ثبات کشور نیست. بلکه حفظ و بقای ارزشی به نام افغانیت است. در چنین جمهوریتی مذاکرهٔ صلح و پایان جنگ صرفاً در شرایطی ممکن است که صورت اصلی روایت افغانیت حفظ شود.
تصادفی نیست که غنی در روز گشایش میدان هوایی خوست، جایی که آشکارا و به صورت نمادین عنوان فارسی این میدان حذف شده است، از به رسمیتنشناختن مرز دیورند به مثابهٔ پیششرطی برای مذاکرات صلح با طالبان حرف میزند. برای غنی جنایات سیستماتیک قومی، جنسیتی و مذهبی طالبان مطرح نظر نیست. مهم نیست که همین اکنون طالب سر میبرد، دست قطع میکند، کوچ اجباری میدهد و زنان را گروگان جنسی میگیرد. مهم این است که سالاری افغان و در نهایت هژمونی گفتمان افغانیت حفظ شود. مرز دیورند به همین دلیل برای غنی خط قرمز است.
فضلی خیزشهای مردمی را در زیر ریش عطامحمد نور، امری جدای از سیاستگذاری نظامی حکومت اعلام میکند، در حالی که جلو پیشروی طالب در شمال و غرب را در حال حاضر همین نیروها گرفتهاند. از آنطرف، غزنی در آتش میسوزد، اما والی برگماشته و مطرود پیشین فاریاب که حالا والی غزنی است، از سیر و چکرش در فیسبوک عکس میاندازد. داوود لغمانی فقط یک فرد نیست که به زور رابطه و واسطهٔ قومی میتواند هر جا نصب شود. نماد لجاجت محتضر گفتمان افغانیت هم است. با آنکه هیچ توانایی و استعدادی ندارد اما باید چنین فردی از جمهوریت قومی در ولایتی در حال جنگ نمایندهگی کند.
تمام این نشانهها یک معنا دارند. ما همین هستیم، روایت ما همین است، شما میتوانید موافق نباشید، ولی نیروی بحرانزا و خشونتطلب که بتواند گفتمان ما را سرنگون کند، ندارید. طالب نیز در نهایت نیروی بحرانساز و خشونتطلب خودی است که در بدترین وضعیت علیه روایت اصلی نخواهد بود.
بنابراین، به نظر من پیششرط هر جنگ و صلحی خلع غنی و کودکان دستپرودهاش از قدرت است. در حضور و موجودیت این مثلث قومی، بقای این کشور کاملاً در خطر است.