چرا وقتی با یک حرکت، چهره و پدیدهی نَو رو به رو میشویم، اولین واکنش اکثریت ما این است که نییییییی ... امو کفنکش قدیمی بهتر بود، هیچ چیزی به قدیم نمیرسه؟! ... به نظر بیشتر افراد، همیشه کارهای قدیم بهتر بودند، حکومتهای قدیم عادلتر بودند، هنرمندان قدیم زیباتر میخواندند، سرباز دیروز شجاعتر از امروز میجنگید، در هیچ چیز نو مزه نمانده، آهنگهای سالهای اول هنرمندان در قدیم کیف بیشتر داشتند، رؤسای جمهور دیروزی بهتر از امروز بودند ... در حالی که در زمانش با همان حکومت در جنگ بودند، در حالی که در زمانش دل همان هنرمند را به اصطلاح از دوغ بد کده بودند، در حالی که در زمانش همان سرباز را خادم کفر مینامیدند، در حالی که در همان دیروز، از دیروز شکایت داشتند و پریروز را ترجیج میدادند!
چرا عاشق گذشته، چرا با امروز در جنگ، و چرا بیزار از آینده استیم؟ چرا بیشتر اوقات در برابر نو مقاومت میکنیم، و به کهنه پناه میآوریم؟ چرا برای دیروز اشک میریزیم، و از فردا میترسیم و باور داریم فردای ما بدتر از امروز خواهد بود؟
و بالاخره به لحاظ خدا، این باور و طرز تفکر "یومالبتر" را چه کسی در ذهن ما کاشته است که ما را کُشت؟!
همیشه خالصانه
فرهاد دریا