متنی ارزش ناک از قلم فرزانۀ کابل نشین - نصیرآرین
نمادها، در بافتهای گفتمانی قرارداد میشوند. گاهی نمادی از سپهر نشانهای خود بیرون و وارد سپهر نشانهای دیگری میشود. در این وضعیت نماد، به عنوان یک نشانه کارکرد و دلالت دیگری دارد و ارزش دیگری تولید میکند و هیچ ربطی با کارکرد قبلی خود ندارد، زیرا این نشانه دچار دگرکیهانی شده و از زیستجهان قبلی خود بیرون کشیده شده است.
نعرهٔ الله اکبر از حنجرههای خسته از تحجر و بیزار از وحشت گروهک ویرانکار، به هیچ روی همارز با الله اکبر از زبان طالب و دیگران نیست. این الله اکبر نماد رهایی از چنگ آنهایی است که به نام الله ما را میکشند. شعور جمعی را دست کم نگیریم. این انتخاب تصادفی نیست. انتخاب الله اکبر از فهرست اصطلاحاتی که سالها از آن به عنوان حربهٔ خشونت و کشتار استفاده شده، از نظر شرایط شکلگیری گفتمانی بسیار معنادار است. به نحوی، کشتن دشمن با سلاح خود آنهاست. الله اکبر در این بافت از تمام مفاهیمی دیگری که در روساخت خویش تجمیع کرده بود، رها شده و صرفاً به نماد بیزاری مردم از کشتار و طالب تبدیل شده است. الله اکبر، به عنوان یک ارگانیسم زنده، فرایند پویای چرخشی داشته است و در این چرخش مفهوم رهایی و آزادی از خشونت، کشتار، طالب و سایر نیروهای دهشتافگن، متحجر و رسوا را تصاحب کرده است.
هیچ کلمهای دارای معنای ثابت و اساساً به خودی خود دارای معنا نیست تا آنکه جمعی، معنایی را روی آن نصب نکنند. مخالفت برخی در برابر کلمهٔ الله اکبر، ناشی از عدم دقت آنها به مفاهیم و ساحتهای نمادین زبان است. حتی اگر مردم بار ایدیولوژیک و عقیدتی این اصطلاح را نیز مد نظر داشته باشند، باز هم اشکالی بر آن وارد نیست. هر عاملی که باعث فریاد این نعره میگردد، یک هدف را دنبال میکند و آن بیزاری مردم از طالب است. در این وضعیت حساس، به نتیجه باید فکر کرد نه به عامل.