طالب در نهایت امر شکست خواهد خورد، چون اندیشهٔ منحط طالبانی در جهان امروز رو به زوال است. پایههای معرفتی این تفکر لرزان است. اندیشهٔ طالبانی در وضعیتی ثابت و معطوف به گفتوگو قدرت ایستادهگی و عرضهٔ دفاع از خویش را ندارد.
ملابرادر و استانکزی در پشت تریبون و در یک گفتوگوی آزاد و دموکراتیک حتا توانایی بیان خویشتن را ندارند. پنج سال زندهگی در شهر و فعالیت به مثابهٔ شخصیتی حقیقی در شبکههای اجتماعی تمام هستی معرفتیشان را به چالش میکشد.
این اندیشه اما در بحران، با خشونتورزی و سیاست حذف و تکفیر میتواند ابراز وجود کند. تجربهٔ تاریخی نشان میدهد، نظامهای اندیشهگانی، زمانی که آخر خط میرسد، زمانی که زوالشان فرا میرسد، خشونتورزی پیشه میکنند و به کمک سیاست حذف به دنبال بقا میافتند.
بنابراین، چنین اندیشهیی و صاحبان آن هرگز زیر چتر یک نظام مشترک سیاسی با ما نمیتوانند مقابله کنند، برابر نیستند، خرد
وخمیر میشوند و سرانجام به فنا میروند.
اما رنج عظیم این است که ما در برابر خشونتورزی طالب بیچاره و بیپناهیم. تا وقتی طالب تن به حضور در زیر چتری مشترک سیاسی میدهد، نسلی تباه میشود، آبادیها برباد میرود، نخبهگان فرار میکنند، زیرساختها فرو میافتند. رنج عظیم این است.
کافیست حاکمیت و نخبهگان سیاسی ارادهٔ جمعیشان را در راستای مقابلهٔ بالمثل علیه خشونتورزی طالب بسیج کنند. مردم حامیشاناند. پول و امکانات هست. جنگ نیز مشروعیت دارد. خشونتورزی طالب اگر مهار نشود، ما بیست سال به عقب بر میگردیم، اینهمه سرمایهٔ انسانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... تباه میشود.