روشنک "آهنگرپور"
حرفهای آقای رییسجمهور را تف میکنم
و به این اسم شک
"دارالامان"ّ
راستی
من به واژهیی "سراجالاخبار" هم حساسم
و
وقتی به "ارشاد النسوان" میاندیشم
در واژهگانی سوگوار
قاتلانت صف میبندند
یکییکی با شلاقهایی بر دست
با مغزهایی پر از "پوچک"
که تنها میتوانند مسوولان مرگهای "باهوده" را بهیادم بیاورند
در "پولیگون"های "پلچرخی،"
که آمار بهقتل رسیدهگانش را، تنها کابل میداند و گلولهها
سنگی برمیدارم از "آسمایی"
میکوبم بر سرم
تا به مغزم بفهماند
به دلم دروغ نگوید
که من
این هفت حرفی را در آن واژه به رسمیت نمیشناسم
"ا
س
ت
ق
ل
ا
ل"
با دردی مداوم
در انتقامی تاریخی
زخمی دارم بر سینهام
که اگر صد بار دیگر سیاست و ادبیات خوانده باشم
مفهومی جز
و
ط
ن
ندارد سخنهایم
آه
که انکار، واژهی بزدلهاست
با ایمانی مطلق
به دستت خواهم آورد
آ
زا
دی!